ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دنیای من با تو تفاوت داشت
:
با آخرین تیری که از ترکش ، بیراهه رفتم سمت بیگانه 
دنیای من با تو تفاوت داشت دنیای یک موجود ِدیوانه 
یک چیز را از دست خواهم داد این شانه تا آن شانه راهی نیست 
بی خوابی هرشب شرف دارد بر خواب ِ گیسوهای بی شانه 
تو هیچ حسی را نمی خواهی من هیچ حالی را نمی فهمم
با این همه اندوه فرقی نیست درپیله یا در نقش پروانه 
پاییز زیر چانه ی اندوه روح زمستان است چشمانت 
اصلن بهار تازه خواهد داشت ...؟ صدبار مردن بی چک و چانه 
ترس از نگاه بی مبالاتت، نادرکشی ِ نیمه شب دارد 
یک شب سرت آوار خواهم شد ، مانند روح خسته ... ویرانه ! 
سنگینی پای تو را روی ، کله مناره می شود حس کرد 
تیمور لنگی می رود بالا از طاقت ما شانه به شانه 
خون مرا در شیشه می خواهی افسون تو دیگر نخواهم شد 
صبرم سرآخر می رود سر از لبهای زهرآلود پیمانه 
خون دلم را روی لبهایت با آینه قسمت نکن امشب 
یا از حسادت سکته خواهم کرد یا می شوم دیوانه ...دیوانه 
فروردین 93
 —
 

سید مهدی نژادهاشمی 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/1/4 در ساعت : 16:18:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1655


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1393/1/8 در ساعت : 9:14:44
سلام
آن چه در این غزل بیشتر نمود پیدا می کند تلمیحاتی است که بر قلم شاعر جاری شده ودر معرض دید خوانندگان قرار گرفته است
تلمیح به لشکر کشی نادر به هندوستان وکشتن شدن نادر در نیمه شبی به دست یکی از سردارانش
هنگامی که پس از کورشدن فرزند نادر به دست خود او وبعد پشیمان شدنش وگفتن این که فردا هفتاد من چشم از شما در می آورمو......
همچنین لشکر کشی تیمور لنگ به سبزوار واز کله ها "سرها"مناره درست کردن او
وقیام سربه داران بر علیه مغولان
این که از تلمیح در شعر استفاده کنیم کاری خوب است ونشان از تسلط سراینده بر تاریخ وحوادث آن دارد
اما استفاده ی درست از تلمیح بر غنای شعر می افزاید نه استفاده ی ناقص
زیبایی هندوستان تو نادر کُشی نیمه شب دارد
دراین جا دو روایت تاریخ در هم آمیخته شده وخواننده می ماند که آیا لشکر کشی نادر به هندوستان باعث مرک او شده یا داستان کور کردن فزنداو به دست خودش
در بخش تیمور لنگ شاعر موفق عمل کرده وبه زیبایی از عهده ی بیان آن بر آمده که جای تقدیر دارد
خون مرا در شیشه می خواهی آشوب خیز سربه دارانم
صبرم سرآخر می رود سر از لبهای زهرآلود پیمانه

دراین بیت نمی شود تشخیص داد که آشوب خیز سر به دارانم مخاطب خود شاعر است یا مخاطب شعری اش وبرفرض صحت اولین نظر چرا آشوب خیز "که در آشوب خیز نیز می توان خرده کرفت " چرا یک سر به دارانی باید صبرش آن قدر سر برود که جام زهر راسر بکشد ودر صورت فرضیه دوم چرابه آشوب خیز سر به داران،نگاه منفی داشته است ؟
پاییز زیر چانه ی اندوه روح زمستان است چشمانت
اصلن بهار تازه خواهد داشت ...؟ صدبار مردن بی چک و چانه
این بیت مخصوصأ مصراع اول آن بسیارزیبا بیان شده
ولی در مصراع دوم پس از
اصلن بهار تازه خواهد داشت؟
صدبار مردن بی چک وچانه با بافت کلامی کل بیت هم خوانی ندارد
چرا که مردن بی چک وچانه کجا وبهار تازه کجا ؟ بنا براین نیاز به گفتن این قسمت احساس نمی شود
کلمه ی فرق وبین مخصوص زبان محاوره ای مردم سبزوار است نه زبان معیار
در زبان معیار کلمه ی فرق برای ادای مفهوم تفاوت کذاشتن کفایت می کند
وبیت زیبایی که از دیگر ابیات بیشتر به دلم نشست بیت پایانی بود

خون دلم را روی لبهایت با آینه قسمت نکن امشب
یا از حسادت سکته خواهم کرد یا می شوم دیوانه ...دیوانه
البته اگر من بودم دیوانه ی دومی را منادا قرار می دادم ومی نوشتم
دیوانه ...دیوانه!
در پایان ذکر این نکته ضروری است که از شاعر این شعر تا حالا شعر های عاشقانه واجتماعی زیاد و زیبایی خوانده ایم
موفقیت شاعر را خواهانم
خدابخش صفادل
1393/1/5 در ساعت : 16:1:24
درودی دیگر. پیشنهاد می کنم هربار یک شعر بگذارید.تا خواننده بیشتر متمرکزبشود.
اکرم بهرامچی
1393/1/26 در ساعت : 18:51:32
مثل همیشه اشعارتون رو دوست دارم/درود
علی اصغر اقتداری
1393/1/7 در ساعت : 23:54:39
سلام
آن چه در این غزل بیشتر نمود پیدا می کند تلمیحاتی است که بر قلم شاعر جاری شده ودر معرض دید خوانندگان قرار گرفته است
تلمیح به لشکر کشی نادر به هندوستان وکشتن شدن نادر در نیمه شبی به دست یکی از سردارانش
هنگامی که پس از کورشدن فرزند نادر به دست خود او وبعد پشیمان شدنش وگفتن این که فردا هفتاد من چشم از شما در می آورمو......
همچنین لشکر کشی تیمور لنگ به سبزوار واز کله ها "سرها"مناره درست کردن او
وقیام سربه داران بر علیه مغولان
این که از تلمیح در شعر استفاده کنیم کاری خوب است ونشان از تسلط سراینده بر تاریخ وحوادث آن دارد
اما استفاده ی درست از تلمیح بر غنای شعر می افزاید نه استفاده ی ناقص
زیبایی هندوستان تو نادر کُشی نیمه شب دارد
دراین جا دو روایت تاریخ در هم آمیخته شده وخواننده می ماند که آیا لشکر کشی نادر به هندوستان باعث مرک او شده یا داستان کور کردن فزنداو به دست خودش
در بخش تیمور لنگ شاعر موفق عمل کرده وبه زیبایی از عهده ی بیان آن بر آمده که جای تقدیر دارد
خون مرا در شیشه می خواهی آشوب خیز سربه دارانم
صبرم سرآخر می رود سر از لبهای زهرآلود پیمانه

دراین بیت نمی شود تشخیص داد که آشوب خیز سر به دارانم مخاطب خود شاعر است یا مخاطب شعری اش وبرفرض صحت اولین نظر چرا آشوب خیز "که در آشوب خیز نیز می توان خرده کرفت " چرا یک سر به دارانی باید صبرش آن قدر سر برود که جام زهر راسر بکشد ودر صورت فرضیه دوم چرابه آشوب خیز سر به داران،نگاه منفی داشته است ؟
پاییز زیر چانه ی اندوه روح زمستان است چشمانت
اصلن بهار تازه خواهد داشت ...؟ صدبار مردن بی چک و چانه
این بیت مخصوصأ مصراع اول آن بسیارزیبا بیان شده
ولی در مصراع دوم پس از
اصلن بهار تازه خواهد داشت؟
صدبار مردن بی چک وچانه با بافت کلامی کل بیت هم خوانی ندارد
چرا که مردن بی چک وچانه کجا وبهار تازه کجا ؟ بنا براین نیاز به گفتن این قسمت احساس نمی شود
کلمه ی فرق وبین مخصوص زبان محاوره ای مردم سبزوار است نه زبان معیار
در زبان معیار کلمه ی فرق برای ادای مفهوم تفاوت کذاشتن کفایت می کند
وبیت زیبایی که از دیگر ابیات بیشتر به دلم نشست بیت پایانی بود

خون دلم را روی لبهایت با آینه قسمت نکن امشب
یا از حسادت سکته خواهم کرد یا می شوم دیوانه ...دیوانه
البته اگر من بودم دیوانه ی دومی را منادا قرار می دادم ومی نوشتم
دیوانه ...دیوانه!
در پایان ذکر این نکته ضروری است که از شاعر این شعر تا حالا شعر های عاشقانه واجتماعی زیاد و زیبایی خوانده ایم
موفقیت شاعر را خواهانم
سید مهدی نژاد هاشمی
1393/1/8 در ساعت : 1:18:8
سپاس از نقدتان برخی موارد را اصلاح کردم امیدوارم بهتر شده باشد
بازدید امروز : 9,306 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,882,169
logo-samandehi