ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پشت پرده آشنایان را به زندانبان فروخت
 
  • پشت پرده آشنایان را به زندانبان فروخت

    حرمت نان و نمک را لحظه ای آسان فروخت

    مثل اسکندر پس فتح جهانی عاقبت

    آبرویش را به مشتی خاک ِ بی وجدان فروخت

    یوسفی را  از درون چاه غم بیرون کشید

    بعد از آن در قحط سال عاطفه ارزان فروخت

    یا تبانی داشت با شیطان و یا ناخواسته !

    گندم آبادی اش را ساده به انسان فروخت

    مردگانی روبروی شاعر دلخون نشست

    صبر آمد زندگی را بر لب بی جان فروخت

    عشق در آیینه ی تشویش مشکل ساز شد

    بی بهانه در دل شب ماه را پنهان فروخت

    سایه ی تنهایی یک شهر ماند و عابری _

    _ توشه اش را ابتدای راه بی یایان فروخت

    سید مهدی نژادهاشمی 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/2/8 در ساعت : 10:53:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  367


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا پیش‌بین
1393/2/8 در ساعت : 22:5:10
با سلام
این روزها که همه کلید به دست دارند شعر شما بی کلید مانده است . اگر در ویترین سایت می آمد بیشتر خوانده می شد .
خدابخش صفادل
1393/2/8 در ساعت : 12:19:36
درود.امروز ازدنده راست بلند شدی. ماشا...چه همه شعر!
بازدید امروز : 10,127 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,882,990
logo-samandehi