ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مترسکی ست درونم به خویشتن مرتد
زمان چه خوب چه بد! ناگزیر می گذرد
چرا برای تو باید همیشه باشد بد؟!
تمام فلسفه ها را شکست خواهی داد
اگر سیاه تر از شب دل خودت باشد
زمین اگرچه عذاب است آسمان بدتر
حواله می کندت سمت راه بی مقصد
ندوز چشم خودت را به دور دست غزل
که خوابهای بدی را برای تو دارد
عبور کن به تمامی فصل ها برسان
مترسکی است درونت به خویشتن مرتد
پرنده ها همگی جمع و جور تر بشوید
که آسمان به بلندای شب ، نمی ارزد
برای ما که رسیدن به مرگ آسان است
نمی کشد به خوشی عقل جملگی مان قد
.
.
چقدر ساکت و سردی که قرنهای مدید
سکوت می کند این بی قراری ممتد
شبیه برف زمستان شده خیالاتم
که رد پای تو را درد می کشد بی حد
.
به یک اشاره بیا این دریچه را وا کن
که پشت پای تو باید بهار می آمد
سید مهدی نژادهاشمی 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/3/18 در ساعت : 21:26:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  431


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر یزدی
1393/3/18 در ساعت : 23:31:16
به یک اشاره بیا این دریچه را وا کن
که پشت پای تو باید بهار می آمد
باید بهار می آمد............
محمدمهدی عبدالهی
1393/3/20 در ساعت : 1:10:51
به یک اشاره بیا این دریچه را وا کن
که پشت پای تو باید بهار می آمد

سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
زيباست
شبنم فرضی زاده
1393/4/15 در ساعت : 11:9:28
عاشقانه زیبایی خواندم
افرین
بازدید امروز : 9,220 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,882,083
logo-samandehi