ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نکش سرمه به چشمت آهوان مست می فهمند / نخواهد کرد حتا رحم بر خاکسترم چشمت
دلم خون است از اینکه نکرده باورم چشمت 
هزاران بار شورش می کند در کشورم چشمت
خودم فتحت شدم اما به صد ترفند می گیرد 
تقاص مردمان خویش را از لشکرم چشمت 
نکش سرمه به چشمت، آهوان مست می فهمند 
نخواهد کرد حتا رحم بر خاکسترم چشمت
به مسند می نشانی دشمنانم را به آسانی
ندارد لطف اما بر دل خون پرورم چشمت
نمی جوشد گلاب از عطر آبادیت ، انگاری 
نیندازد اگر آتش به جان قمصرم چشمت 
هزاران بار می چرخد اگر سیب گست ، یکبار 
نمی افتد به دامان شب ِ پهناورم چشمت
نچرخان گیسوانت را به لطف باد می ترسم
بیندازد جهان را ساده از چشم ترم چشمت
مرا با بت شکستن هیچ کاری نیست از این پس
که کافر می شود هر لحظه بر پیغمبرم چشمت
سید مهدی نژادهاشمی— 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/4/14 در ساعت : 20:47:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  711


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1393/4/17 در ساعت : 1:19:46
سلام برهمشهری عزیزم جناب نژاد هاشمی
غزل زیبایی است با مطلعی ناب ودل پسند
اما در این دوبیت نکاتی را یاد آور می شوم که اگر صلاح دانستید ویرایش کنید
به سویت می کشانی و دلم می ریزد از اینکه
نیاشوبد به ترفندی سران ِ لشکرم چشمت
نکش سرمه شبیه آهوان مست می فهمند
نخواهد کرد حتا رحم بر خاکسترم چشمت

نیاشوبد به تر فندی سران لشکرم چشمت

چشمت به ترفندی سران لشکرم را بر نیاشوبد
این سران لشکر چه قرینه ای دارند؟
ونداشتن را مفعولی هم مزید بر علت شده است
نکش سرمه شبیه آهوان مست در همین جا حرف شما تمام شده ومی فهمند چه مرجعی دارد که آورده اید آیا جز برای پر کردن وزن آمده است
تاما بقیه ی ابیات بسیار زیبا ودل انگیز است
........
سپاسگزارم
ابتدا بود نکش سرمه به چشمت آهوان مست می فهمند
نخواهد کرد حتا رحم بر خاکسترم چشمت
یا نکش سرمه به چشمانت تمام شهر می فهمند
....
به سویت می کشانی دوستانم را به آسانی
محمدمهدی عبدالهی
1393/4/14 در ساعت : 21:24:41
سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
زيبا بود
مويد و منصور و سربلند باشيد
بازدید امروز : 9,278 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,882,141
logo-samandehi