ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در خصوص دو شعر

شعر اول  
تن و جان و سر و مالم به فدای قدمت
ای شریک دو جهانم! کم ما و کرمت

از تماشای چه گلزار فراز آمده‌ای؟
بوی گل می‌دهد امروز، دم و بازدمت

دست تنهای بشر! دست مرا هم بپذیر
و از این دست، مبادا برسد هیچ غمت

شعب دلخواه! من و رنج مرا در بر گیر
شهر گمراه! تو خوش باش به سنگ و صنمت

کفنی نیست اگر، پیرهن دوست که هست
مرگ محتوم! بیا، با دل و جان می‌خرمت

دخترم! بخت تو خوش باد که تا دامن حشر
عالَمی سینه‌زنان‌اند به گِرد علمت
شعر دوم
اسلام با نامش هوای دیگری دارد
در بین سر های عرب این زن سری دارد
 
خوشبختی از این بیشتر ؟ این بانوی خورشید
هر آینه در خانه اش پیغمبری دارد
 
پیغمبری که جبرئیل آیینه دار اوست
این زن کنار همسرش بال و پری دارد
 
این زن نخستین دست بیعت سوی اسلام است
این زن همیشه قبله ی روشن تری دارد
 
هر خانه ای که عطر پیغمبر در آن جاری ست
آن خانه سوی آسمان بی شک دری دارد
 
آن خانه بی شک خانه ی بانوی بانوهاست
بانوی بانوها یگانه همسری دارد
 
از این سعادت بیشتر دیگر چه می خواهد
در سوگ او پیغمبرش چشم تری دارد
 
دنیا فدای دین اگر کرده است بی تردید
در پیشگاه دوست جای بهتری دارد
 
پشت سر خورشید در محراب قامت بست
این ماه در خانه چه صاحب منبری دارد
 
زهرا همیشه گفته مادر نور چشم اوست
زهرا همیشه گفته یکتا مادری دارد
1-دو شعر در قالب غزل در شان منزلت حضرت خدیجه کبری گفته شده است بنای حقیر بر آن است که این دو شعر را به میدان مقایسه برده تا از این قبل نظر شاعران جوان را به بعضی از نکات جلب کرده شاید که مقبول افتد
قبل از هر چیز از دو شاعر محترم عذر تقصیر می طلبم که شاید گفتنی این چنین  را در خصوص شعرشان دوست نداشته باشند ولی هدف حقیر فقط ارایه نکاتی است که شاید بدرد بعضی از کاربران جوان بخورد و دوم اینکه این دو شعر خوب دوباره خوانی شود 
زاویه دید شعر اول که متعلق به جناب محمد کاظم کاظمی اول شخص مفرد است و به نظر می رسد وقتی راوی و شخصیت مرکزی ستایش شده یکی شده باشند میزان تاثیر گذاری ان بیشتر است
اما زاویه نگاه جناب امیر علی سلیمانی سوم شخص است و راوی در خارج از شعر و متن قرار دارد و در حقیقت شاعر و روایت کننده  و شخصیت ستایش شده متفاوت و مجزا از یکدیگرند و اصولا این زاویه دید و طراحی شعر از میزان تاثیر گذاری شعر می کاهد   
2-بعضی از ابیات شعر جناب امیر سلیمانی قابلیت جابجایی دارند بدین معنا که ان را می توان در خصوص دیگر  زنان پیامبر و یا همسران  پیامبران دیگر در ساختار و فرم شعر بکار بست
ولی در شعر جناب کاظمی تصویر سازی در همه  ابیات قابلیت چسبندگی شدیدی با ممدوح دارند بیت اول توجه به ثروت خدیجه ، همسری پیامبر و فداکاری خدیجه ،بیت دوم اشاره غیر مستقیم به سرازیر شدن پیامبر از غار حرا و روبرو شدن با خدیجه بیت سوم  به بیعت خدیجه با پیامبر به عنوان اولین فرد ی که به پیامبر ایمان اورده است بیت چهارم اشاره به ماجرا شعب ابوطالب بیت پنجم اشاره به کفن و دفن خدیجه در شعب ابی طالب و بیت پایانی نیز به حضرت فاطمه دختر حضرت خدیجه ارجاع فرا متنی دارد
در خصوص گسترش پذیری شعر جناب امیر سلیمانی و جزمیت شعر جناب محمد کاظم کاظمی قضاوت ارزش مدارانه را به عهده عزیزان سایت می گذارم البته نظر شخصی و البته سلیقه ای بنده نوع پرداخت جناب کاظمی را می پسندد شعر ایینی (نعت)آنچنان یکا یک ابیاتش باید به لحاظ استفاده از تصویر و زبان با ممدوح مرتبط و ممزوج باشد که هر گز نتوان آن ابیات را در فضای دیگری بکار برد  
حتی اعتقاد حقیر بر این است که در شعر آیینی باید شان و منزلت ممدوح در مقایسه با دیگر شخصیت های غایب در شعر نیزرعایت شود
 در شب شعری عزیزی رفت و در خصو ص حضرت زهرا شعری با استفاده از حد  اعلای تصویرسازی و تشبیه سازی های رایج و کلی  خواند بعد از تمام شدن مراسم بحث و گفتگو در خصوص اشعار خوانده شده پیش امد که گفتم  بهر حال مقام حضرت فاطمه در دایره اعتقادات ما بعد از پیامبر و حضرت علی قرار دارد باید میزانسن تصویری و ستایشی شعرت بگونه ای تنظیم شود که اگر فردا در دفتر شعرت بخواهد شعری در خصوص پیامبر و یا حضرت علی باشد رتبه ی سوم حضرت زهرا دیده شود   
ایشان فرمودند : من به جز برای حضرت زهرا برای هیچ کدام از ائمه شعر نگفته ام که به او گفتم مخاطب را دست کم نگیر مخاطب در ذهن خود همیشه در حال بده و بستان و فرا رفتن از متن شعر است  و اگر شاعر نتواند میزان الحراره شعرش را حتی با المان های غایب شعر تنظیم کند حتما شعرش از محور باور پذیری  خارج خواهدشد (البته این سخن فقط در ساحت شعر ایینی معنا و مفهوم پیدا می کند و گرنه در بقیه ی ژانر های شعر می تواند اساسا شعر زاییده لحظه و نا اندیشیدگی شاعر باشد قبل از اینکه بنده ورود به سایت شاعران فارسی زبان داشته باشم چندان در هنگام نوشتن مطلب در خصوص شعر معتقد به جدا سازی نحله های شعر از یکدیگر نبودم ولی از قبل گفتگو با اساتید محترم  به این نتیجه رسیدم که در شعردینی باید  باور ها  بر شعریت غلبه داشته باشد و حتی شاعر باید شعر را فدای ماورای شعر کند )  
     زیاده از موضوع اصلی دور نشوم بحث مقایسه دو شعر بود
3-در شعر جناب امیر سلیمانی بارها برای ارجاع مخاطب به حضرت خدیجه از "این زن " "بانو" استفاده شده است و اشارات  چند باره به پیغمبر با استفاده ازتکرار  لفظ "پیغمبر"در صورتیکه در شعر جناب محمد کاظم کاظمی حتی یکبار هم از لفظ زن بانو پیغمبر استفاده نشده و در حقیقت هم غنای واژگانی شعر جناب کاظمی افزایش  یافته است و هم  در حد اعتدال به سمت غیر مستقیم گویی پیش رفته است و هم ایجاز
خوب است در اینجا ایجاز گویی استادانه جناب کاظمی را با مقایسه ی مصراعی از جناب امیر سلیمانی که اتفاقا ابشخور مضمونی آن یکسان می باشد نشان دهم  
جناب کاظمی می گوید : دست تنهای بشر دست مرا هم بپذیر
و جناب امیر سلیمانی نیز می گوید : این زن نخستین دست بیعت سوی اسلام است
جناب کاظمی فقط با استفاده از کلمه تنها توانسته است تاریخیت شعر خود را که اولین فرد خدیجه بوده است که به پیامبر ایمان اورده است ثبت کند اما جناب امیر سلیمانی برای همین مضمون مجبور به گفتن یک گزاره خبری گردیده است که در ان جمله طولانی شده است اما از جوهره شعر کاسته شده است
4- وزن شعر جناب کاظمی فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن می باشد که وزن رایجتر و روانتری است  تا وزن شعر جناب امیر سلیمانی که مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن می باشد    که معمولا در فضاهای ضربی و سنگین بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد
5- تصاویر انتزاعی  و استعاری در بعضی از ابیات شعر جناب امیر سلیمانی رنگ و بوی بیشتری دارد ولی تخیل در شعر کاظمی در حد فقط چند شخصیت بخشی به شعب ابی طالب شهر گمراه و..متوقف است با این وجود  استعاره پردازی ها در شعر امیر سلیمانی در خدمت تجلیل و نوعی صنعت سازی قرار دارد و پای از این حد بیرون نمی نهد در صورتیکه در شعر جناب کاظمی جان دار پنداری که در اغلب ابیات هست در خدمت پیام و طبیعت زبان شعر قرار دارد 
6-در شعر جناب امیر سلیمانی هم پوشانی محتوایی و  تصویری  وجود دارد اما در شعر جناب کاظمی هر کدام از ابیات شکل مستقلی را از یک خرده روایت بیان می کند که بیشتر حالت هم افزایی دارند تا اینکه  یکدیگر را بپوشانند و یا در صدد تکرار یک پیام یا یک تصویر بر ایند
7- در حالیکه شعر جناب امیر سلیمانی از ابزارهای بیانی صور خیال مثل تشبیه و استعاره  سود می برد   ولی از قابلیت های زبانی و یا به گفته ی قدما صنایع لفظی کمتر بهره مند است
گوشه ای از اجرای زبان در شعر جناب کاظمی را می توان این گونه بر شمرد :
  بیت اول بین تن و جان و سر و مال نوعی  سجع   
  بیت دوم بین دم و باز دم گل و گلزار نوعی اشتقاق
بیت سوم تکرار دست و نوعی نغمه حروف با س
بیت چهارم شعب دلخواه و شهر گمراه در ابتدای دو مصراع نوعی موازنه ایجاد کرده است که این موازنه از قبل شعب و شهر سجع مطرف و دلخواه و گمراه سجع متوازی ایجاد شده است
در بیت پنجم نیست و هست و دوست با هم حروفی نوعی اشتقاق ایجاد کرده اند
البته در شعر جناب امیر سلیمانی نیز با تکرار سر در بیت اول و تکرار این زن و خانه در ابتدای چند مصراع ه و تکرار پیغمبر، همسر نوعی اجرای زبان را می بینیم که بیشتر از نوع تکرار است و تا حد زیادی تنوع و گوناگونی زبانی شعر جناب کاظمی را ندارد
  در پایان از همه دوستان می خواهم که این دراز گویی را بر من ببخشند
 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1393/4/21 در ساعت : 21:11:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1081


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

شکیبا غفاریان
1393/4/23 در ساعت : 16:22:27
درود بر شما
بسیار بهره بردم
متشکرم
صادق ایزدی گنابادی
1393/4/23 در ساعت : 19:18:49
ممنون
زهرا نعمتی
1393/4/22 در ساعت : 13:52:39
دستتون درد نکنه استاد

بازهم از این گونه مطالب بذارید
صادق ایزدی گنابادی
1393/4/22 در ساعت : 14:25:42
سپاس
هادی ارغوان
1393/4/21 در ساعت : 21:45:59
سلام جناب گنابادی
سوالی ذهن مرا به خودمشغول کرده...
قوافی شعرجناب کاظمی به جزیک مورد:

مرگ محتوم! بیا، با دل و جان می‌خرمت

از "ت" ضمیرملکی استفاده شده است:
قدم تو، بازدم تو، کرم تو، غم تو ..والی آخر.
مصرع مستثنا ، امابه یکباره ساختارقافیه تغییرکرده..
سوال من این است:
باتوجه به این که درخوانش شعرظاهرن مشکلی نیست
این تحول آیا درخوانش شعرباعث مکث می شودیاخیر،
مکثی برخاسته ازاستفاده ازقافیه ای که ازلحاظ دستوری جدن متفاوت است.
البته این سوال امروزباخواندن ای غزل به ذهن متبادرنشده، که سابقه دارد درغزل های دیگران همدیده ام.
ممنونم ازپاسخی که خواهیدفرمود
صادق ایزدی گنابادی
1393/4/22 در ساعت : 10:33:19
سلام بر شاعر محترم
از دقت حضرت عالی در خصوص شعر جناب کاظمی نهایت تشکر و قدر دانی را دارم
به نظر حقیر "ت"ضمیر بودنش اصل است که در همه ی مصراع ها به صورت ردیف آمده است (یا الحاقی که ممکن است نظرات متفاوت باشد که البته حقیر "ت"را ردیف می دانم چون واژه ی مستقلی )
اما اینکه متفاوت بودن نقش ضمیر در هر مصراع باعث مکث و تغییر ساختار می شود ؟جواب بنده ی این است که چنین امری ظاهرا اتفاق نمی افتد
وهمان طور که خود شما هم فرمود ه اید در شعر بزرگانی مثل حافظ چنین موردی بسیار اتفاق افتاده است
بزرگان سایت هم می توانند نظرات ارشادی در این خصوص داشته باشند
حمیدرضا اقبالدوست
1393/4/25 در ساعت : 17:19:20
درود استاد ارجمند لذت و بهره بردم /یا حق
صادق ایزدی گنابادی
1393/4/26 در ساعت : 19:2:12
سلام
شما بزرگوارید
سید علی اصغر موسوی
1393/4/22 در ساعت : 2:46:24
سلام استاد عزیز
جناب ایزدی بزرگوار
عبادات قبول ان شاء الله
خوشحالم که تاثیر برخی از تحلیل های بنده درشعر آیینی نیز در بین مطالب نقد حضرتتان دیده می شود!
و خوشحالترم که : روزی درزمان نقدوتحلیل آثار آیینی حقیر از حقیقتی به عنوان "رعایت شان ممدوح" استفاده می شد و آن را شما نیزمتذکرشده اید.
عزیزا ، خرابم خراب !
همین قدربایدبگویم که :
"مردم از شدت کفر به ایمان رو می کنند وحقیر از شدت ایمان (این روزها) کافرشده ام! به هرروی التماس دعا استاد.
صادق ایزدی گنابادی
1393/4/22 در ساعت : 10:41:18
سلام بر استاد جلیل القدرجناب سید علی اضغر موسوی
کاملا درست می فرمایید بنده بعد از گفتگو و استماع عرایض حضرت عالی به این نتیجه رسیدم که با شعر ایینی نمی توان به شکل صرف برخورد فقط شاعرانه داشت
آن کافری شما به صد ایمان می ارزد
در پناه خداوند سلامت و موفق باشید
بازدید امروز : 7,863 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,723,331
logo-samandehi