ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چند گوشواره می توانست بماند؟!

چند روز دیگر!
اصلن مهم نیست
چند گوشواره می توانست بماند !؟
روی گوش کودکان 
کوبانی 
یا غزه 
چند مادر 
کودکانشان را 
با نام کوچک صدا بزنند 
لالایی بخوانند 
تنها چیزی که اهمیت ندارد 
کج فهمی آدم هاست
دیر یا زود
وقت تنگ است 
باید با انسانیت خدا حافظی کرد 
شاید 
دیگر 
هیچ وقت همدیگر را نبینیم 
تنها چیزی که مهم نیست 
اتفاقات ناخوشایندی است که تاریخ را 
از هرچه آدم است 
متنفر می کند 
نه حتا همین قدر هم مهم نیست 
خاک را کنار می زنم 
پنجره را در چله ی تابستان باز می کنم 
باز هم زمستان است 
جاده ها سُر می خورند 
زیر ستون های شعرم
هنوز هم 
گرمایی
انجماد مغزهای قرون وسطایی را
پس ازهزار و چهارصد و اندی سال خورشیدی 
باز نکرده است 
 سید مهدی نژاد هاشمی
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/5/21 در ساعت : 2:25:40   |  تعداد مشاهده این شعر :  394


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1393/5/21 در ساعت : 8:35:13
سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
همواره شاعر بمانيد و برقرار
حسن پاکزاد
1393/5/21 در ساعت : 15:13:15
سلام

شاید اولین سپیدی باشه که از شما میخونم.جدا از بحث مضمون و پرداخت خوبی که شکل گرفته،بنظرم بعضی جاها فشردگی قید و حروف اضافه به کار لطمه زده..

باید با انسانیت خدا حافظی کرد
شاید
دیگر
هیچ وقت همدیگر را نبینیم
علی اصغر اقتداری
1393/5/23 در ساعت : 15:2:29
درود بر شما
زیبا بیان شده بود این درد مشترک انسانیت
بازدید امروز : 10,182 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,883,045
logo-samandehi