"یا کریم"
ای نرگس چشم مستت ساقیّ پیمانه ی دل
آمیخته عطر مویت با عطر ریحانه ی دل
چون شمع دانی خالی، چون غنچه ی خشک قالی
چندیست در پیله ی خود کز کرده پروانه ی دل
هرچند گفتی صبوری زیباترین کار دنیاست
کارم شده میگساری در کنج میخانه ی دل!
گفتی جوانی و خامی ،کی لایق این مقامی ؟!
گفتم مرا تربیت کن ای پیر فرزانه ی دل...
از لحظه ی رفتن تو حس می کنم پر ندارم
حس می کنم یاکریمی مرده ست در لانه ی دل...
پاهای تو مانده بیرون از زیر آوار سنگر
دستان من مانده بیرون از زیر ویرانه ی دل!
از قلب تنگم سرودم ، با گوش جانت شنیدی
گفتند بر دل نشیند حرف صمیمانه ی دل
در عرصه ی چشم هایم جز شرمساری نمانده
باید ببینی چه کردم با قول مردانه ی دل!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/2 در ساعت : 12:37:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1237
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.