مي چكد از دل سحر اشك خدا خداي من
زمزم تو روان شد از معجزه دعاي من
اي كه به چشم ديده اي در پس من من مرا
ساده بگو براي من از من ماوراي من
دشت تو كربلاي دل آب شده دعاي دل
لاله سرخ دشت تو مي دمد از صداي من
سوي فرات مي رود عقل هميشه تشنه ام
آب ولي نمي چشد ساقي باوفاي من
بچه كبوتر دلم ذبح شده به اسم تو
تا كه خودت چه مي كني با دل سرجداي من