ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دل داده ام به سنگ ِ صبوری که نیستی
 دل داده ام به سنگ صبوری که نیستی
افتاده ام به جاده ی دوری که نیستی
هرشب دلم برای تو نابود می شود
پابند لحظه های عبوری که نیستی
پیغمبری شدم که به  شک می رسد یقین
دل خوش کند به آتش ِ طوری که نیستی
عیسای من ، به شوق چلیپای موی تو
مصلوب مانده سمت ِ عبوری که نیستی
از ترس جان و دست برادر کشی نبود!
افتادنم به چاه تنوری که نیستی !
می سوزم و نفس نفسم کم میآورد
در منتها الیه شعوری که نیستی
داوود های لب به لبم جان به لب شدند
دیوانه می کنند زبوری که نیستی
.
امشب کمی بخاطر ِ چشمم غزل بخوان
آتش گرفته است غروری که نیستی
.
دارد دوباره سمت دلم بد میآورد
دریا کنار هر گم و گوری که نیستی !
سید مهدی نژادهاشمی 
سیب طلب نکرده برامان مراد شد 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/8/6 در ساعت : 19:23:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  605


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1393/8/6 در ساعت : 20:37:22
سلام و عرض ادب اخوي
درود بر شما
////////
سپاسگزارم بزرگوار
بازدید امروز : 8,703 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,881,566
logo-samandehi