ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نبض جنون خیل اباطیل در من است چشم تو سر سپرده به فتوای دیگریست
رشته ی تسبیحِ اشک و آه در دست تو نیست ؟!
گم شدن در نیمه های راه در دست تو نیست؟!
از غمت باید پناه آورد بر تعبیر خواب
سر درآوردن از عمق چاه در دست تو نیست ؟!
گشتم و پیدا نکردم آنچه را می خواستم 
در دل ِ انبار سوزن ،کاه در دست تونیست؟!
در شب یلدا مده ای دوست مویت را به باد 
نیمه ی پنهان روی ماه در دست تو نیست؟
! موی خود بر باد دادی عمر ما را بر فنا 
هوش ِاین مردان ِ ناآگاه در دست تو نیست 
عاشقت هستم و خواهم ماند تا حد جنون! 
اختیار عشق ، بسم الله ، در دست تو نیست ؟!
چون کلافی گیج وگم خیری ندارد عمر من! 
سر نخ ِ این رشته ی کوتاه در دست تو نیست ؟!
سید مهدی نژاد هاشمی
 
دست گرفته زیر چانه ماجرا دارد
در رفتن از دیوانه خانه ماجرا دارد
مثل کبوتر با دل این باز ، بازی کرد
کاری که با من کرد دانه ماجرا دارد
باد صبا آمد به هم پیچید مویت را
بی خوابی شانه به شانه ماجرا دارد
گیسو مپیچان تیره بختی می شود بسیار!
موکه نباید خورد شانه ماجرا دارد
رو راست باید بود از چشم تو می خوانند
وقتی که میگیری بهانه ماجرا دارد
دلتنگ یا دلسنگ این امواج سردرگم
کوبیدنشان بر کرانه ماجرا دارد
از چشم مشتاقان خود می خوانی اینگونه
پیدا کنندت بی نشانه ماجرا دارد
سید مهدی نژادهاشمی
رفتنت داغ ترین ننگ به پیشانی ماست 
که سرآغاز زمین لرزه و ویرانی ماست 
زهر در جام همه ریختی از کام خودت 
که سیا مست شدن مشق پریشانی ماست 
خون دل از درو دیوار نشاید خوردن 
تشنه جان دادن ما سبک خراسانی ماست 
گرگ افتاده به پیراهنت از بخت سیاه 
بغض مجنون شدنت بر تن بارانی ماست 
نشود پیرهنت رنگ شقایق! داغ ِ
عادت کور شدن خصلت کعنانی ماست 
مشق دیوانگیت بغض گلوگیر شده 
کوه دردی ست در این سینه که زندانی ماست 
رفتنت جیغ تر از فاجعه ی انسانی ست 
رفتنت مایه ی این بی سرو سامانی ماست 
سید مهدی نژاد هاشمی

زندگانی نامه ی اقرار دستت داده است 
لحظه ی آخر طناب دار دستت داده است 
از پشیمانی ِ چشمانت همه فهمیده اند 
یار غارِ زندگی ات کار دستت داده است 
توبه کردن راه درمان نیست گر این شیخ ما 
شوکران با جام استغفار دستت داده است 
پیش هر کس دست خود را رو مکن ، پا پس بکش 
جای گل گر زندگانی خار دستت داده است 
رام ما هرگز نکرده این دل ِ بی صاحب ِ-
- مادیانی را که بی افسار دستت داده است.
با من ساده چه کرده پیچش مویت که شب 
عشق را با زخمه های تار دستت داده است 
عطر نیشابور را پیچانده دور دامنت 
دسته ی گل را کدام عطار دستت داده است 
سید مهدی نژادهاشمی

این شام آخر است مرا روبه راه کن 
چشمم به دستهای یهودای دیگری ست 
شامی که بی فروغ به جایی نمی رسد 
روح مسیح ، نذر چلیپای دیگریست 
مویت شبیه دار مکافات بود اگر 
در هم تنید رشته ی ایمان و کفر را 
امروز بر زمین خدا ریخت خون ما 
فردا پی معامله گر های دیگریست 
در چشم ما بگو بت زیبای کیستی 
ماه هزار و یک شب ، شبهای کیستی 
دارو ندار ما تویی و چشم مست تو 
جام شراب روز مبادای دیگریست
منصور را کشیده به دار جنون غمت
مجنون صفت منادی حق خوانده خویش را 
نبض جنون خیل اباطیل در من است چشم تو سر سپرده ی فتوای دیگریست 
بر دار می کشی هوس قرص ماه را 
با جذر و مد سینه ی دریا چه می کنی 
سیلی نزن به صخره ی جان سخت روی ما 
دریا کنار ، وقف من و مای دیگری ست 
گیرم که بد کنی به تنگ خویشتن 
تنگ غروب تشنه ی فردا شود ولی 
با بوسه ای ببر دل ما را به ساحلت 
این هم اگر چه خواهش بی جای دیگری ست 
گل را به عشق سنگ دلان آفریده اند 
بویی نمی برد دل خارای سنگ ها 
از عشق از درخت و پرنده که شامه ات 
دنبال شانه های تسلای دیگری ست.
چشم و چراغ گنبد مینای من نبود ؟!
ماه تمام هر شب صحرای من نبود ؟!
دین من و تمامی دنیای من نبود ؟!
افسوس و آه.... محو تماشای دیگریست 
سید مهدی نژادهاشم
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1394/3/14 در ساعت : 1:30:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  440


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق شهبازی
1394/3/15 در ساعت : 16:37:36
درود ......استاد نژاد هاشمی
بازدید امروز : 7,689 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,880,552
logo-samandehi