تا لنگ ظهر، ما همه خوابیم جمعهها
از تخت خویش، روی نتابیم جمعهها
بگذارمان به گوشهای و دستمان نزن!
مانند خاکخورده کتابیم جمعهها
شش روز هفته آب روانیم - جو به جو-
اینک مجویمان که سرابیم جمعهها
افتادهایم کنجی - تعطیل و بیخیال -
بیزار از سوال و جوابیم جمعهها
شش روز هفته - مثل فلان! - کار کردهایم
پس مثل خر کجا بشتابیم جمعهها؟!
شش روز هفته در پی «اینها» دویدهایم
بشمارشان که اهل حسابیم جمعهها
شش روز هفته یکسره گردیدهایم تا
جایی برای خواب بیابیم جمعهها
وقت غروب... آه، چه دلتنگ میشویم!
از فکر شنبهها به عذابیم جمعهها
ای یار غار! باز بیار آن تغار را!
تا بعد خواب، کشک بسابیم جمعهها
...
گفتند صبح جمعه میآید امام عصر
تا لنگ ظهر، ما همه خوابیم جمعهها!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:0:55
| تعداد مشاهده این شعر :
947
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.