ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نماز

 

 
نماز ماست مجالی برای خاراندن؟!

مفاصل سر انگشت را فشاراندن ؟!

 
به یاد درد و بدهکاری و غم افتادن ؟!

به ذهن خود همه را یک به یک شماراندن ؟!

 
در اوج کسب تمرکز٬ مگس اگر آمد

به یاری سر و دست و دماغ٬ تاراندن؟!

 
به وقت گفتن مدّ الف - ولاالضّالّین -

به فیلم و سی دی و دیش دیش٬ دل سپاراندن ؟!

 
همیشه بین یک و دو٬ فجیع شکّیدن ؟!

چاهار رکعت خود را٬ دوتا گزاراندن ؟!

 
به هر طرف نظری٬ بلکه جفت گردد جور ؟!

که در نماز فراداست٬ چشم چاراندن؟!

 
اگر که سوسک غریبی به جانماز افتاد

دو پای قرض نموده٬ بدن فراراندن؟!

 
ریا کنیم و ریاست کنیم و خوش باشیم ؟!

دوباره شک به دل افتاد...  رکعت چندم؟! (!)

(تاریخ :1385)

 

 طنز با زهرخند خود –   که دلسوزی در پس آن نهفته است –می گوید : "ای انسان ! می توانی خردمند باشی، ابله  مباش.می توانی  تحسین انگیز باشی، تمسخرانگیز نباش."

آدرس زهرا دُرّی در اینستاگرام:


instagram.com/zahraadorri

کلمات کلیدی این مطلب :  نماز ، زهرا دُرّی ،

موضوعات :  اجتماعی ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/3/23 در ساعت : 15:0:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  2500


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1394/3/24 در ساعت : 14:54:50
سلام
مصرع اول را با چیستی نماز شروع کردید بعد آن را توهین نمی‌دانید؟! تأکید می‌کنید که اصلاح آن هم به پیشنهاد جناب قزوه بوده است؛ یعنی هم‌چنان بر همان توهین استوارید! در حیات خلوت (سند فرامتنی) رسما نقد را متوجه نماز می‌دانید ونه نمازگزار٬ بعد توقع دارید خواننده‌ی «پولکی بی‌سواد پاچه‌خار» به این جک وایبری شما بخندد و در تمسخر مقدسات با شما هم‌نوا شود تا از گزند زبان‌تان در امان بماند؟!
نقد امروز به قصد شاعر کاری ندارد؛ ملاک‌اش احساس‌وحالی است که تصاویر متن بر می‌انگیزانند.
این جک وایبری قابل نقد جدی نیست چه عمدی در کار باشد ( که نیست) چه نباشد.

یا علی (ع)
زهرا دری
1394/3/25 در ساعت : 20:20:52
و علیکم السلام؛
1.
خیر ،توهین نیست و نخواهد بود..
2.
خب بله ،جناب قزوه استاد همه ما هستند و پیشنهاد ایشان حتما درست بوده .من گفته ام از نظر تغییر در مفهوم ،تغییر محسوسی نداشته است.از نظر من ، اگر داشته است که خدا را شکر،هزاران بار!
3.
برادر محترم ؛ شما کمی عصبانی هستید و می خواهید آن همه حرفی را که زدید،پس نگیرید، خب نگیرید.دیدید من جوابی ندادم ،دوباره حرف تان را تکرار کردید، خب بکنید! از جواب من باز عصبانی شدید؟!
4.
جوک درست است نه جک
5.
اگر قابل نقد جدی نیست ، خب نقد شوخی بکنید!می پذیرم.باکمال تبریزی!
6
سپاس و احترام.
اکرم بهرامچی
1394/3/23 در ساعت : 20:16:42
سلام خانم دری عزیزم
من شعر شما رو الان خوندم گرچه همیشه دوستدار اشعار طنز هستم و انتقاد طنزگونه از رفتار ها ی روزمره ی عده ای رو بد نمی دونم اما طنز مسخره کردن اصول دینی و اخلاقی نباید نباشه .
ناراحت نشین اما این شعر شما دلچسب نبود و در مصرع اول توهین آمیز بودنش مشخصه=
نماز ماست مجالی برای خاراندن؟!
نماز ما؟؟؟؟؟؟؟
ویا
در اوج کسب تمرکز٬ مگس اگر آمد
به یاری سر و دست و دماغ٬ تاراندن؟!
مگه در مواقع دیگه اگه مگس اومد با جودو و کاراته مگس رو می پرانید؟؟؟؟؟؟
و و و
یاد سروده ی طنز خوب آقای طلائی افتادم
که مضمونش حواس پرتی در هنگام نماز خواندن بود اما این کجا و آن کجا
باید بپذیریم اگر نقد میشویم و اکثر مواقع پذیرفتن نقد جز برای ارتقاء دادن کیفیت شعر نیست / یاحق
زهرا دری
1394/3/24 در ساعت : 21:7:46
سلام و ادب دوست عزیز؛
1.ممنونم که شعرم برای تان دلچسب نبود!
2.نارحتی برای چی ؟! من خودم عمری ست طنزهای دوستان را نقد می کنم .
3. توهین آمیز بودن مصرع اول کجایش است ؟ سوال پرسیده ام که آیا نماز مجال خاراندن بدن است یا هدف چیز دیگری ست ؟ نقل آقای انصاری نژاد نباشد که یک چیزی گفت و دیگر در سکوت ماند که چه بگوید ؟و چه گونه حرفش را اثبات کند؟!!
تمام ابیات یک تصویر وارونه و متضاد دارد که دارم می گویم این درست نیست .
4. هرگز تمسخر اصول دینی نیست .
5.این شعر بارها در محافل مختلف خوانده شده از سال ها پیش و هرگز چنین تعابیری از آن به گوش من نرسیده .
6. طنز خوب 1آقای طلایی مال همین یکی دوسال پیش است و شاید ایشان از طنز بد من که سال ها پیش سروده و معروف شده الهام گرفته باشد. مثل خیلی دیگر از کارهایم که دوستان سوژه ،و حتی قالب و زاویه دید و قافیه و وزن را هم الهام گرفته اند ،اما نامی از ما نبرده اند.
7.سپاس و احترام .
صادق ایزدی گنابادی
1394/3/27 در ساعت : 11:33:27
سلام برفرهیخته گرامی جناب وثوقی عزیز
حقیر نمی خواستم وارد این داستان شوم چرا که معتقد به کفایت گفتگو ها در خصوص این شعر هستم اما چون در حد یک نیم سطر نظر شهودی و نه علمی و فنی ،خود را در خصوص این شعر ارسال نمودم به عنوان فردی که ناشیانه سال هاست حداقل شعر می خواند باید از نظر یک و نیم سطری ام دفاع کنم
متاسفانه به رخ کشیدن بعضی از رفتارها و اسیب ها آن چنان تلخ است که گاهی تلخی آن شائبه توهین و تمسخر را به مفاهیم و فرایضی مثل نماز وارد می سازد
این شعر از ان دست شعر هایی است که به دلیل طوفانی بودنش شدید ا بر روح و روان حقیر تاثیر گذاشت چون بنده هم بارها در بین نماز انچنان از تمرکز خارج شده ام که نماز دو رکعتی را چهار یا پنج رکعت حواند ه ام و یا اگر در بین صدها روز صبحی توفیقی اجبار ی دست داده است و در جماعت شرکت کرده ام بار ها در بین نماز سرم را تا منتهی الیه بلند و کج کرده ام که مثلا چند نفر در نماز جماعت شرکت دارند از شک و تردید که مپرس
جناب وثوقی عزیز اتفاقا شاعر در اعاده مفهوم موفق عمل کرده است و برای بیان ان تکنیکی رایج و مرسوم به نام تهکم را به جولانگاه متن شعر خود کشیده است
توجه و نگاه شاعر به جزیی نگری و نقد رفتار و نه فلسفه نماز عقلا و منطقا شائبه توهین و تمسخر را از شعر دور می کند مگر اینکه چشم ها را ببندیم و تهکمیه بودن شعر را نبینیم
تمام حرف این شعر ان است :
"نماز فرصتی برای چنین و چنان نیست بلکه بستری است برای تمرکز و ارامش "
جناب وثوقی عزیز تفاوت بر خورد شاعران و نویسندگانی مثل هدایت و یا علی اشرف درویشان با مقوله های مذهبی با کسانی مثل جلال آل احمد (در دور ه دو م زندگی ) این است که هدایت در داستان ها ی خودبدون اینکه اصل و جوهره ناب مقوله های مذهبی را در هسته داستان یا وجود شخصیت ها مطرح کند چنین وانمود می کند که اساسن مذهب و دین چیزی جز خرافه نیست
اما کسانی مثل سیمین دانشور و یا جلال اآل احمد ضمن اینکه نگاه اسیب شناسانه به دین دارند در جهت اثبات وجه اصلی مذهب قدم بر می دارند
شاعر این شعر نیز با بیان اخرین بیت این شعر موضع خودش را بیان می کند و اعلام می کند که با اصل و اساس نماز مشکلی ندارد
و با این قرینه مخاطب را مجبور می کند که دست از ظاهر گرایی برداشته و شعر را با علاقه تضاد در یابد
تنها موردی که در شعر به چشم می خورد این است که اگر شاعر لایه های اثباتی شعر خود را با تصویر ساز ی غنی می نمود شاید بهتر می بود
وی می توانست از طریق مقایسه جنبه هایی از یک نماز درست را نیز در شعر خود مطرح کند تا صدای مومنین را در نیاورد
و اما شاعر می تواند در جواب این پیشنهاد بگوید که ان وقت از جنبه تهاجمی بودن شعر کاسته می شد و تاثیر گذاری آن نیز تنزل می یافت
عزیزان سایت را به کمی تحمل و دوری از سطحی نگری دعوت می کنم اگر هر انتقاد ی حتی نسبت به نوعی نماز توهین به فرایض تلقی شود آن چنان
حسن تقدسات بر باد خواهد رفت که جمع کردن ان کار هر کسی نباشد
از شاعر محترم به دلیل سرودن این شعر به لحاظ شخصی تشکر می کنم چرا که تا کنون کسی نتوانسته است با زبان شعر زذالت و رکاکات اعمالم را به رخم بکشد
خداوند در جهان اخرت به ایشان پاداش عطا کند
ارایت الذی یکذب بالدین . فذلک الذی یدع الیتیم . ولا یحض علی طعام المسکین .
فویل للمصلین . الذین هم عن صلاتهم ساهون . الذین هم یرائون . ویمنعون الماعون
ضمنا این شعر را به شیوه میدانی در معرض دید چندین طنز پرداز کشوری قرار دادم که هیچ کدام برداشت توهین و یا تمسخر از ان نداشتند

زهرا دری
1394/3/27 در ساعت : 22:17:16
سلام و عرض ادب بر تو ای گنابادی
که "صادقانه " و نیک ، پاسخی چنین دادی

درود و عرض ارادت و سپاس که ساده و دقیق و لطیف از شعر من حرف زدید .
خوشحال شدم ، که شما از آن آدم هایی نیستید که یکی به نعل بزنید و یکی به میخ
تا نام تان بماند ...خوشحال شدم که هنوز انسان ادیب و فرهیخته و دلسوز و صریح وجود دارد که وقت می گذارد و با کلام خود دلی را شاد می کند.
این سکوت نکردن شما و درج نظرتان از نظر من اوج مومن بودن است
سپاس استاد.زحمت کشیدید.حلال کنید. .
حمید خصلتی
1394/3/25 در ساعت : 1:25:16
با سلام بر شاعر محترم وعزیزانی که بر این شعر نقد ونظر نوشته اند. به عنوان یک عضو کوچک سایت بحث وجدل به وجود امده در باره این شعر را از حیات خلوت ونقد ونظر های ذیل شعر دنبال کردم. در باره موهن بودن این شعر من نظرم قدری با دوستان معترض متفاوت است. البته نظر جناب قزوه در تایید متعهد بودن شاعر«درحیات خلوت »ونظر جناب گنابادی «در قسمت نظرات این شعر» وبعضی دوستان دیگر در مورد دغدغه مندبودن شاعر قابل تامل وکاملا به جاست.بی شک شاعرقصد تنبه وتحذیر داشته است وبرای این کار از سلاحی استفاده کرده است که سالهاست در ان قلم زده وتجربه کرده است. اما یک تفاوت بزرگ شاید بین این شعر واشعاری از این دست با بقیه اشعار طنز شاعر محترم وجود دارد وآن انتخاب موضوع مورد انتقاد است.اصلن قصد به نقد کشیدن اثری که اینهمه در باره ان حرف زده شده است را ندارم فقط در باره یکی از دفاعیه جند نکته ای را عرض می کنم.شاعر در پاسخ به یکی از نقد ها می گوید:«طنز خط قرمز ندارد و حتی می تواند در خود خط قرمزها ورود کند و حرفش رابزند و انتقادش را بکند.هرچه ظریف تر ،بهتر.ما هم که سبک شمردن نماز را به سبک خودمان گفته ایم» نظر بنده این است که اتفاقا شعر طنز در بعضی موارد خط قرمز های معین ومشخصی دارد وشاعر طنز پرداز با عنایت به آن خط قرمز هاست که مجوز ورود به ان ساحت را پیدا می کند ومیتواند با دقت نظر ووسواس ایجاد تنبه نماید.شاعر طنز پرداز به خوبی باید خط قرمز های اجتماع وفرهنگ سرزمین خود را بداند تا بتواند تاثیری به سزا بگذارد واز ساحت طنز خدای نکرده به حضیض لودگی ورکاکت صرف هم نیفتد.مخصوصا در حوزه طنز های آیینی واعتقادی که شعر مورد بحث پا در آن وادی گذاشته است.به نظر بنده طنز ارزشمند اثری است که بسیار غیر مستقیم وبا طرافت ولطافت تمام وبه دور از رکاکت به نقد بپردازد.طنز مخصوصا در حوزه ایینی اگر به گونه ای باشد که حتی شائبه ی وهن در آن دیده شود مخاطب را به واکنش وادار خواهد کرد کما اینکه این شائبه در شعر مورد بحث همین واکنش ها را ایجاد کرد.طنز عفیف به دور از پرده دری است. اندکی سهل انگاری در حوزه طنزبا موضوعات دینی وایینی باعث خواهد شد تا شاعر به جای نماز گزار،نماز را وبه جای زاهد ریایی ماهیت زهد را ناخواسته به طنز بکشاند.اگرچه بحث در مورد این شعر در حیات خلوت وبخش نقد ونظر به درازا کشید اما این را باید به فال نیک بگیریم که هم شاعر محترم نسبت به ادای دین به نماز احساس مسولیت کرده که بیت اخر شعرشان موید این مدعاست وهم مخاطبان واساتید صاحب نظر حاضر در این جمع حساسیت ویژه در این زمینه نشان دادند که این خود میتواند به آسیب شناسی اشعار آیینی وبویژه طنزاجتماعی وایینی بیانجامد.از شاعر محترم به خاطر صبر وبردباری وحوصله شان ممنونم.یاحق
زهرا دری
1394/3/26 در ساعت : 0:12:10
سلام و احترام و سپاس بابت وقتی که گذاشتید و تایپ کردید و نقد کردید.
حق با شماست .
سپاس.
صادق ایزدی گنابادی
1394/3/28 در ساعت : 11:5:18
سلام بر فرهیخته گرامی جناب وثوقی عزیز
از انچه در مورد تهکم در کتاب های معانی و بیان آمده است کما بیش آگاهم
حقیر در دایره فتاوای شخصی خودم هرگونه بیان اثباتی را در معنای نفی تهکم می دانم
و یا بیان هر گونه گزاره ای و اراده کردن معکوس و ضد کردن را از جنس تهکم فرض می نمایم
این گونه حرف زدن با حضرت عالی که بر تمام زیر و بم امور اگاهید ،زیره به کرمان بردن است فقط و فقط برای این که منظور خودم را برای خودم واضح بیان کنم مثالی را خدمت حضرت عالی بیان می کنم
من و شما با هم قراری می گذاریم که مثلا ساعت 5 عصر در فلان میدان هر دو حاضر باشیم بنده نیم ساعت دیر می کنم شما بر سبیل طنز می فرمایید خیلی خوش قولی یعنی بسیار بد قولی این نوعی تهکم است
این جا قرینه هایی از جمله فضا و موقعیت با عث می شود که معنای متضاد با انچه گفته شده دریافت گردد
شاعر نیز می گوید نماز جیست مجالی برای خاراندن
یعنی ای مسلمان نماز محل ارامش و اطمنیان است و فرصتی برای ....نیست
قراینی از جمله مسلمان بودن شاعر و همچنین اعتقاد وی به جوهره فرایض (بیت پایانی )مخاطب را از گزاره ظاهری بیت منصرف می کند و این نوعی از تهکم می باشد
نماز چیست
به یاد قرض و بدهکاری افتادن
یعنی سلب نوعی آسیب از یک فریضه با یک جمله ظاهرا اثباتی
یعنی نماز جایی نیست که فکر قرض و بدهکاری جایگاهی داشته باشد
جناب وثوقی منظور حضرت عالی را از مزاح پایانیتان متوجه نشدم ولی این مزاح بر یک واقعیت کلی دلالات می کند که می شود بسته به دایره روانشناختی برداشت های متفاوتی را از یک اثر هنری داشت
ان زمان که فیلم مار مولک اکران شد بسیاری ان را توهین به روحانیت دیدند جالب است که یکی از روحانیون به نام آن روزگار در باره این فیلم گفت : تا کنون هیچ کتاب و یا نوشته ای خلق نشده است که به اندازه این فیلم از روحانیت دفاع و یا تجلیل کند (نقل به مضمون )
زبان پدیده ای بسیار پیچیده است که لایه های پنهان و غایب فراوانی در زیرپوسته ی ظاهری آن قرار دارد که نویسنده و شاعر می تواند با ایجاد فضا و موقعیت های اکتیو این لایه ها را به مخاطب القا کند گیر کردن در فضاهای ظاهری انسان را متوقف و ایستا می سازد حتی گاهی ممکن است مفسر شعر خوانش هایی متفاوت و لابیرنت های تو در تویی را در یک اثر هنری بیابد
روزی شعاری بیست و دوم بهمن امسال را در جایی خواندم " انرزی هسته ای خواسته ی ملت ما است "
همین شعار ساده گزاره ی انرزی هسته ای حق مسلم ماست را در ذهن تداعی می کند و این خودش می تواند کلی حرف وحدیث را و تاریخی را به چالش بکشاند که اصولا در ساخت ظاهری این شعار ساده نیست
شاعر نیز در شعر مورد اشاره می گوید
اگر سوسک غریبی ...
شاعر بایبان تهکم امیز خود می گوید نباید ارتباط با خدا تحت تاثیر فضاهای و اتفاقات ریز و درشت قرار گیرد
و نا خود اگاه نماز علی (ع) تداعی می شود و نوشته ی کشف الاسرار :
"و در آثار بیارند که علی (ع) در بعضی از آن حرب ها تیری به وی رسید. چنان که پیکان اندر استخوان وی بماند. جهد بسیار کردند، جدا نشد. گفتند: تا گوشت و پوست برندارند و استخوان نشکنند، این پیکان جدا نشود. بزرگان و فرزندان وی گفتند اگر چنین است، صبر باید کرد تا در نماز شود که ما وی را اندر ورد نماز چنان همی بینیم که گویی وی را از این جهان خبر نیست. صبر کردند تا از فرایض و سنن فارغ شد و به نوافل و فضایل نماز ابتدا کرد. مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و استخوان وی بشکست و پیکان بیرون گرفت و علی اندر نماز بر حال خود بود. چون سلام نماز باز داد، گفت: درد من آسان تر است. گفتند چنین حالی بر تو رفت و تو را خبر نبود. گفت اندر آن ساعت که من در مناجات الله باشم، اگر جهان زیر و زبر شود یا تیغ و سنان در من می زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود".
جناب وثوقی عزیز
عنایت حضرت عالی را به خط قرمزها ارج می نهم اما این نکته را نیز نمی توان از نظر دو ر داشت که خط قرمز افرینی می تواند ورود به خط قرمز های اصلی را اسان کن و با عث شکستن بیشتر حدود و مرزها گردد
حدود خط قرمز باید در مظروف ،محتوا و مفاهیم باشد و نه ظرف
در پایان بدور از ریا کاری و هر گونه ادا و اطوار بنده حضرت عالی را از خودم نسبت به شعر و ادبیات عالم تر و دانا تر می دانم
عرایض بنده فقط نوعی پراکنده گویی و برداشت ژورنالیستی از یک اثر هنری است و ممکن است با روح علمی و فنی چندان هماهنگی نداشته باشد
از گفت گوی با شما فرهیخته گرامی لذت بردم
و متشکرم


جابر ترمک
1394/3/24 در ساعت : 0:3:17
درود بر شما بانو دری گرانقدر
من شعر را دوبار خواندم اول آنچه ابتدا منتشر کردید و اکنون که با تغییر بسیار اندکی باز روی صحنه آمد . در مطمح اول نقدی بر آن نوشتم که چون شعر برداشته شد نقد منم هرگز منتشر نشد .
اما در انتشار بار دوم که بیشتر گروهی از نمازگزاران را مخاطب قرار می دهد بار عامتری یافته و جنبه تحذیری بخود گرفته است هرچند به نظر من خیلی هم نمی توان روی جنبه ی طنزش تاکید کرد . ضمن اینکه مباحث را در حیاط خلوت سایت نیز کاملن پیگیری می کردم و اما به احترام اساتید و بزرگان سایت و نیز خود سایت که مکان ارزشمندی است از اظهار نظر خود داری کردم تنها درخواست خاتمه ی بحث را داشتم . در اینکه ما نباید در مورد نماز گزار قضاوت کنیم چون ممکن است خوراک دستگاههای تبلیغی وهابیون قرار گیرد به حدیثی از نبی مکرم اسلام ( صلوات الله علیه و آله اجمعین) بسنده می کنم :
امام باقر (ع) فرمودند : هنگامی که رسولخدا (ص) در مسجد نشسته بود مردی وارد شد و نماز خواند ، ولی رکوع و سجود آنرا بطور کامل انجام نداد ، پیامبر (ص) فرمود : همانند کلاغ نوک زد ، اگر او بمیرد و نمازش چنین باشد با دین غیر دین من مرده است. محجة البیضاء جلد 1 صفحه 340
پس اینکه ما هشدار بدهیم که نماز را با حضور قلب بخوانند نوعی امر به معروف است . هر نمازی پذیرفته نیست زیرا تنها ظاهر نماز ملاک نیست .
امام صادق (ع) فرمودند : هنگامی که بنده ای سر وقت به نماز به ایستد و مراقب آن باشد به صورت پاره ای نور سفید بالا میرود و می گوید : تو مرا حفظ کردی خدا تو را حفظ کند ، ولی وقتی نماز را در وقتش نخواند و مراقب آن نباشد ، آن نماز بصورت لکه سیاه و تاریکی بر میگردد و می گوید : مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع نماید. محجة البیضاء جلد 1 صفحه 340
در این حدیث شریف به یک نکته تاکید شده است مراقب نماز باشیم اصلن بیاندیشیم ببینیم مراقبت از نماز یعنی چه . به نظرم
شاعر عزیز این شعر به هر نحو از مجموعه ای از احادیث که در مورد خواندن نماز و شرایط نماز مقبول وارد شده اطلاع کافی داشته و چون نمونه های زیادی در زندگی روزمره ی اجتماعی شاهد بوده تحت تاثیر قرار گرفته و با زبان شعر به هشدار پرداخته . در مورد دیگر احادیث هم دوستان عزیز ازمن بزرگترند و من جسارت نمی کنم که بخواهم احادیثی که از امام علی (ع ) و پیشوایان ما بعد آن حضرت وجود دارد . نقل کنم ضمن اینکه کمی هم می توان مثبت اندیشی نمود که این شعر ممکن است من عاصی را نیز به فکر برد که چرا این همه تاکید بر خلوص نیت و مراقبت از نماز شده است . اگر در ابتدای دعای فوق العاده زیبای ابوهمزه ثمالی نگاه کنیم امام سجاد علیه السلام بخشی از مقدمه ی دعا را به شاید هایی اختصاص داده اند که مو از بدن انسان راست میشود در مهمترین فراز این بخش می فرمایند :
(اَللّـهُمَّ!.. اِنّي كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأتُ وَتَعَبَّأتُ وَقُمْتُ لِلصَّلاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَناجَيْتُكَ، اَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعاساً اِذا اَنَا صَلَّيْتُ، وَسَلَبْتَني مُناجاتِكَ اِذا اَنَا ناجَيْتُ
خدايا هرگاه گفتم مهيا و آماده شدم‏ و در پيشگاهت به نماز ايستادم و با تو راز گفتم،چرتى بر من افكندى،آنگاه كه وارد نماز شدم،و حال راز گفتن را از من گرفتى آنگاه كه با تو رازونياز كردم،مرا چه شده؟
تاکید ائمه اطهار علیهم السلام برای این نبوده که این همه سخنان زیبا بایگانی شوند و نماز گزار واقعن بیدار نشود که هر نمازی قبول نیست . زیرا امام صادق (ع) فرمودند : نخستین چیزی که از بنده حسابرسی میشود نماز است ، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته میشود ، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهد شد. وسائل الشیعه جلد 3 صفحه 22
تا اینجا در مورد مفهوم و مقصود شاعر گرامی فکر کنم کفایت کند اما در مورد خود شعر نیز می توان به نقد نشست . نوع شعر در اصطلاح بعضی از منتقدین امروز به ناغزل شباهت دارد ناغزل شعری است که مصراع آخر فاقد قافیه باشد . بازی با قوافی بر خلاف قیاس دستور زبان فارسی نیز مورد توجه منتقدان می باشد .اتفاقن یکی از مواردی که شعر را از بلاغت دور می کند و جزء عیوب کلام شمرده میشود مخالفت قیاس است شکیدن گزاراندن فراراندن مصادری هستند که خلاف قیاس ساخته شده اند یعنی زیر ساخت آنها بر اساس دستور زبان فارسی نیست . اما از نظر فضای تصویری شعر به نظرم شاعر با خلق تصاویر متنوع و مختلف تنها خواسته است اهمیت خوب خواندن و درست خواندن نماز را بیان کند که به نظر حقیر موفق بوده اند .
برای شاعر گرامی توفیق و سربلندی آرزومندم در پایان به یک سخن گهر بار از حضرت امام ( قدس سره الشریف) در مورد نماز اشاره می کنم که فرمودند : نمازخوان های واقعی در دادگستری پرونده ندارند .
جسارت این برادر کوچکتان را به بزرگواری ببخشائید
زهرا دری
1394/3/24 در ساعت : 21:37:32
سلام و ادب؛
1.من هم نقد اولیه شما را ندیدم و از این بابت که دوباره زحمت کشیدید و نوشتید ،سپاس مندم.
2.
من شعر طنز گفته ام جناب ترمک و اصل آن پرداختن به جنبه طنز شعرم است و جنبه تحذیر و ادبی آن در مقام بعدی هستند.
3.
ناغزل شما و ساختار شکنی من در بیت آخر عمدی بوده است و بازهم قصد غافلگیری مخاطب و ایجاد طنز هدف آن بوده است.
4.
من همیشه از نطرات شما شاعر پیشکسوت را دنبال می کنم و بسیار خوشحالم که با شما در این سایت همصحبتم. سپاس و احترام .
شبنم فرضی زاده
1394/3/23 در ساعت : 17:1:8
درود
طنز انتقال مفهوم برای تنبیه وتنبه است تفکر برانگیز است و چند لایه.. طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها. در مکتب دینی و بنابر تکیه بر اصول پژوهشی دنی میتوان گفت همان باید ونباید ها ونهی از منکر ها وبه قول معروف به خود اوردن ها..گرچه در ظاهر می‌خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ وجود دارد که خنده را می‌خشکاند و انسان را به تفکر وا می‌دارد. به همین خاطر در باره طنز گفته‌اند: ((طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، و
خنده کردن آه آه))
اما همواره باید این را درنظر داشته باشید که بر خلاف ظاهر ملیح و ساده اش این قالب وموضع برخلاف برخی تفکرات از بیشتر قالب ها سخت تر هم مینمایاند و حتی به جرئت می توانم مصداق این ضرب المثل را درباره اش به کار ببر م که "گاو نر می خواهد ومردکهن"
چرا که تیزی وتیغ برنده ایست که اگر ظرافت کاری ها ومعنا گرایی هایش مورد توجه خالقش نباشد وکمی حتی سهل انگاری دران باشد لبه تیز ان نه تنها به طرف ذهن واندیشه ونتبه مخاطب برنخاهد گشت بلکه مستقیما متوجه شاعر خواهد شد ..ان هم به طرزی شدید وگاهی غیر قابل جبران
این مهم اگر عملکرد گرا وعاقلانه و بانیش وکنایه های تعریف شده ان نباشد بیشه ای می شود برای جولان هر واژه وحرفی..
در"موش وگربه شیخ اجل از بینش ودرسی حرف می زند که احسا س نمیکنم در هیچ هماره ی تاریخی بخاهد پاک شود
در بی بی خالدار شیخ بهایی تمسخر و لجاجت و گله ای را می بینم که جز فریاد هیچ کار به ذهنم نمیرسد
فریادی که بشر را متوجه خود می کند.
این چند سطر را عرض کردیم که برسیم به این غزل
اگر بگوییم خانم دری مضمون افرین نیستند درطنز بی انصافی کرده ایم
اگر بگوییم طنز نمیدانند باز هم بی انصافی کرده ایم
اگر بگوییم توهین به مقدسات کرده واین توهین عمدی بوده و...باز هم کج اندیشی ست
اما مسئله اینجا پیش می اید که از خود می پرسیم شاعری که بدهکاری و غم ها وشماراندن انها را در فریضه نماز می تواند دربست قافیه ووزن بنشاند وطنزی تنبه پذیر بیافریند چرا به همین راحتی اجازه میدهد بیت اول وچهارم وششم وبرخی تصاویر سطحی وبدون تفکر دیگر نیز خلق شود؟
این شعر مال 9سال پیش است ؟
چرا بدون مهندسی واژه ها بعد سالها شاعر به راحتی راضی میشود ان را همانگونه که بوده باز نشر دهد؟
به صراحت باید عرض کنیم کوتاهی در این غزل با جایگزینی "ماست "به جای "چیست "برطرف نشده است

طنز به تمسخر کشیدن زیر سوال بردن و استیضاح عمل ها ,تفکرها ,اندیشه ها را در پی دارد نه خود ذات فریضه ها را
-والضالین به عنوان فاتحه الکتاب جزو خط قرمزی های تمام جهان اسلام است -به فیلم وسی دی ودیش دیش؟؟؟؟؟؟
جسارت شاعر را در اینکه فریضه ای چون نماز -که حتی از فرط مهم بودنش به اصو ل دین نردیک است -را در قالب طنز وبایدها ونبایدهای ان می اورد می ستایم وتحسین میکنم ودر این شکی نیست
اما ایا این جسارت وبرداشتن قلم وشعر سرودن کافی بود؟؟
بدی ِنقد درطنز اینست که گاهی برخی چیزها فی ذاته نمی توانند بیان شوند
واین هم از ان نوع است
با یک مثال عرایضم را ملموس تر می کنم:
شک در رکعت نماز موضوع یکی از ابیات طنز است .من ِمخاطب ازاین موضوع چه نتبه ودرسی می توانم بگیرم ؟اینکه تمرکزم را ببرم بالا؟شک نکنم؟یا چه؟؟
این مثال برای دیگر ابیاتی هم که دربالااشاره شد صدق می کند
ایا اگر هدف این شعر تنها به تمرکز داشتن درنماز انهم با این عمل ها معطوف نمیشدو درعوض به مفهوم هایی چون (مثال):-نماز گزاردن و به دستوران ذاتی ان بی اعتنا بودن -نماز را به چشم مردم وجلب توجه خواندن -نماز خاندن و نمازگزار را از در راندن -عمل نکردن به فرایض دینی و.....در این شعر اشاره میشد باز هم اما واگری پیش می امد؟
چه خوبست گاهی مرزها وخط قرمزهایمان را بهتربشناسیم ودقیقتر عمل کنیم
مهربان تر باشیم وزیباتر زندگی کنیم
شاعر تر باشیم وعارف تر بنویسیم
این هم یادمان باشد که به تعاد انسانهای کره زمین نقد ونظر وجود دارد
اینها را به خودم نیز می گویم
که این گفته های بنده نیز وحی منزل نبود و نیست

شاعرانه هایت مستدام
برقرار باشید
یانور
زهرا دری
1394/3/24 در ساعت : 21:29:37
سلام و ادب ؛

1.

تصاویر بدون تفکر نیستند.همه شان برای خیلی ها اتفاق افتاده و من کمی چاشنی تبسمش را زیاد کرده ام . ایا خنده دار نیست که در نماز به جای تمرکز و ارتباط روحانی با خداوند،بدن مان را بخارانیم ؟ تلوزیون ببینیم یاموسیقی گوش بدهیم ؛اما همچنان در حال نماز باشیم ؟ آیا مخاطبی که خودش مثل شاعر چنین کارهایی در نماز از او سر زده، در اندیشه فرو نمی رود که ای وای ! منم که همین جوری ام ؟! آیا به نماز خواندن خود نمی خندد و در تنهایی خودش خجالت زده نمی شود؟ آیا این اثر گذاری و در اندیشه بردن مخاطب و به خود آمدن مخاطب نیست؟

2.

بله ،شعر مال 9 سال پیش است و چون در کتاب شعر طنزم منتشر شده ، دیگر دستی در ان نبردم.

.

3

.من کاری به ذات فریضه نماز نداشته ام و اصلا در ذات آن ورود نکرده ام.یعنی مشخص نیست ؟!

4. .

یکی از معانی طنز ،به تمسخرکشیدن است ،نه همه معانی آن ، و در این شعر از آسیب های موجود در نمازخواندن حرف زده ام.

5.

طنز خط قرمز ندارد و حتی می تواند در خود خط قرمزها ورود کند و حرفش رابزند و انتقادش را بکند.هرچه ظریف تر ،بهتر.ما هم که سبک شمردن نماز را به سبک خودمان گفته ایم .



کلمه "چیست "و "ماست "از نظر من هیچ فرقی در معنی مصرع ایجاد نکرده ، آقای قزوه نطری دادند و من هم اجابت کردم تا شعرم
( )حذف نشود !

.6.

سپاس از دقت نطرتان و محبت تان . ،
محمد یزدانی جندقی
1394/3/24 در ساعت : 15:28:20
سلام خدمت خواهر خوبم زهرا دری صحبت خاصی نمانده است من هم آمده ام بنویسم این سروده ی طنز در مجموعه ی شعر شاعرموجود است و پیش از این نیز در فضای مجازی انتشار یافته است و شاعر قصد اهانت به مقدسات را نداشته است این را بیت پایانی
کلام می رساند :/
ریا کنیم و ریاست کنیم و خوش باشیم ؟!
دوباره شک به دل افتاد... رکعت چندم؟! (!)/
اما در آفرینش فضاهای جدید و بسیار جزیی در حالت های نمایشی بیت پایانی از محتوای اصلی که انتقاد صریح از ریا و ریاست است دور افتاده است اما در هر حال بیت پایانی شعر را از قلمرو فکاهه که مورد انتقاد تعدادی از دوستان است به قلمرو طنز ترقی داده است ضمن انکه بازی با کلمات در این بیت ریا و ریاست
همچنین پای بست محتوا با چنگ اندازی به بیت مرجع جالب توجه است
وفا کنیم و ملامت کشیم و .../
نکته ی ویرایشی :
/به وقت گفتن مدّ الف - والاالضالین -/ واو والاالظالین واو ربط است اگر هم نوشتنش از جهت رساندن پیام لازم باشد الف بعد از واو لزومی ندارد حتی اشتباه است و ممکن است با خوانش قطع همزه "ل" برای را ) به الا ؟ تبدیل کند اما وجود الف لام تعریف بر سر الظالین درست است به تلفظ در نمی آید اما صورت مکتوبش واجب است صورت صحیح :
) وَلاَ الضَّالِّينَ )
دوست داشتم بیشتر به این شعر بپردازم و نقطه نظرات انتقادی بیشتری برای شاعر محترم که یه یقین انتقاد پذیر هم هست بنویسم
اما عینکم شکسته است بابت همین اندازه نوشتن هم پوزش می طلبم
زهرا دری
1394/3/24 در ساعت : 21:41:12
سلام و ادب جناب یزدانی جندقی،طنزشناس باصفا و دوست گرانقدر،
1.
دوباره از ما غلط ویرایشی گرفتید؟! ممنونم. باورکنید از دستم در رفته . الان درستش می کنم.
2.
من دیگر عینک نمی زنم استاد! 12 تا فرم دست نخورده با مدل های مختلف هم دارم ! آدرس بدهید بفرستم ! که من بسیار مشتاق و محتاج نظرات و انتقادات شما هستم!
سپاس و احترام.
محمد وثوقی
1394/3/27 در ساعت : 23:11:50
با سلام خدمت عمو صادق مهربان و فکور
بنده قائل به خط قرمز در نشان‌دادن کاستی‌ها و ناراستی‌ها هستم. نه این‌که کژی و کاستی‌یی وجود دارد که خط قرمز است و نباید درباره‌اش حرف زد؛ نه به‌هیچ وجه! بحث در طرز ارایه است؛ بحث در چگونگی طرح موضوع است و گر نه موضوعی که شاعر محترم به آن پرداخته چیز تازه‌یی نیست تا حساسیت‌برانگیز باشد؛ به قول دکتر شفیعی کدکنی: «در شعر، "فرم" و صورت است که به شاعر تعلق دارد، مضمون، همان‌گونه که جاحظ و جرجانی گفته‌اند امری است مطروحه‌ی در طریق»*.
عمو صادق عزیز! تهکم، بیشتر مثبت‌گفتن و منفی‌خواستن است عاقل‌گفتن و جاهل‌اراده‌کردن است (هر چند برعکس‌اش هم هست اما رایج همان اولی است) این‌جا از نماز تقدیر به قصد تقبیح نشده است تا تهکمی در کار باشد؛ یا تقبیحی شده باشد تا نتیجه‌اش بشود توقیر، بل‌که با ساختاری کنایی (Structural irony) خودِ نماز بی‌خود شده است!
به اصطلاح mood این اثر دقیقاً و البته سهواً ریشخند خود نماز است؛ که از تصاویر آن بر می‌آید.
آری:
«هزل تعلیم ست آن را جد شنو / تو مشو بر ظاهر هزل‌اش گرو
هر جدی هزل ست پیش هازلان / هزل‌ها جد ست پیش عاقلان»
اما این کجا و آن کجا؟!
مزاح:
پس معلوم شد که این‌جا به‌جز بنده و قلیل من الآخرین که در مقام کمال الانقطاع الی الله به‌سر می‌بریم و نمازمان دربست مورد قبول است دیگران همه مردود الباب و الصلاة اند! طوبی لنا و حسن مآب! خودم که نوشته‌ها را مرور کردم به این نتیجه رسیدم بدا به حال خوانندگان دیگر، اگر به این نتیجه نرسیده باشند!
*. با چراغ و آینه؛ ص 172.
یا علی (ع)
محمد وثوقی
1394/3/26 در ساعت : 19:56:50
بسم الله
نماز چیست؟ (الصلاه ما هی؟):
- چشم‌چرانی٬ خاراندن٬ فشردن٬ جفت‌یابی ....
این توهین به نماز نبود؟!
نماز از سر ریا٬ نماز با کسالت٬ سوت و دستک‌زدن به‌جای نماز و... همه آسیب‌شناسی‌های خود قرآن درباره‌ی منافقان و مرائیان نمازگزار است نه اصل نماز؛ چرا تجاهل؟!
اگر مثلا سعدی «آن» نماز را کلید در دوزخ می‌داند قرینه داده است که منظورش «آن» نماز است نه مطلق نماز٬ همان‌گونه که حافظ هم نمازش را - در برابر حقیقت نماز - نماز نمی‌داند و برای همین است که در سوزوگداز است.
خواهر دینی و غیرعصبانی و البته محترم ما!
تنزل چیستی نماز به «جفت‌یابی» را نمی‌شود با پنهان‌شدن پشت فن شریف طنز، یا ادعای برخورد آسیب‌شناسانه با نمازگزار، یا طنزنافهمی دیگران٬ یا حتی با جناس‌بازی آبکی و تکراری بیت آخر (به‌ویژه با ارجاع‌اش به آن بیت حافظ ومفهوم ویژه‌اش) ماست‌مالی کرد. شما حتی نام کار را صریحا و بالاطلاق «نماز» گذاشته‌اید، آن‌وقت اصرار دارید کسی نگوید به‌جای نقد نمازگزار به نماز توهین شده است؟!
پیش‌تر نوشتم٬ مهم متن است نه مغالطه‌یی که ماتن در تفسیر آن راه بیندازد. مهم معنا و مفهومی است که با معاییر شناخته‌شده٬ از خود متن استنباط می‌شود ولاغیر، بر فرض به علم غیب، از نیت نویسنده هم آگاه شویم؛ میان آن‌چه قصد نویسنده است با آن‌چه از متن بر می‌آید همیشه یکسانی نیست و اصل برای قضاوت، متن است؛ و سؤال متن از ماهیت نماز بود. اصلاح‌اش را هم که قبول ندارید و می‌گویید تغییری در معنا ایجاد نشده است!
اگر قادر به عبور سالم از مضایق و دقایق نیستیم چه ضرورتی است ورود کنیم؟ بگذاریم برای این‌همه طناز قوی‌دستی که بحمدالله هستند و کار می‌کنند و خوب هم از عهده‌ به‌در می‌آیند. قحط موضوع که نیست! می‌گویند در فلان سوره به احترام حضرت (س) سخن از فلانی‌ها نشده است؛ شما مفاهیم آن‌چنانی را وارد به‌قول خودتان نقد نماز می‌کنید؛ خب حرمت‌شکنی یعنی همین، شاخ و دم که ندارد.
این‌که کسی میلی شدید به «افشا»ی خود در «زبان» داشته باشد به خودش مربوط است اما نه به قیمت «تقدس‌زدایی». موضوعاتی فراوان هستند که بتوان درباره‌ی آن‌ها از این‌دست جک‌های وایبری ساخت و افشاگری‌های سه‌نطقه‌یی! زبانی داشت؛ حالا چرا نماز؟!

متن را پیش از اشاره‌ی یکی از اعضای محترم در حیات خلوت٬ خوانده بودم؛ اعتراضی نکردم تا شایع نشود؛ نه این‌که کسی آمد و «فضا را مسموم» کرد!

توضیح و عذرخواهی از اساتید و دوستان بزرگوار سایت:
تکرار ادعا مستلزم تکرار پاسخ است و گر نه شبهه‌ی اثبات مدعا٬ مدعی را به اشتباه خواهد انداخت. تکرار مطلب به این علت بود.
از همه‌ی دوستان خوب و اساتید بخش نقد٬ به‌ویژه آقایان خصلتی٬ ایزدی گنابادی و یزدانی جندقی تشکر می‌کنم. قصد نظر نوشتن نداشتم مجبور شدم.
یا علی (ع)




زهرا دری
1394/3/27 در ساعت : 22:0:5
از آن جا که روزمرگی آنچنان تغییرات تدریجی ایجاد می‌کند که در طول زمان کنترل ما را در دست می‌گیرد، درک واقعیت ها اغلب بسیار دشوار است. این کار مانند نگاه کردن در یک آیینه بخار گرفته است: دیدن این که واقعا چه کسی هستیم، دشوار است و زمانی هم که بالاخره در یک لحظه جادویی، نگرشی واضح پیدا می‌کنیم، گاه واقعیت می‌تواند رنج آور باشد. همان‌گونه که یکی از مدیران اقرار کرد:«من ناگهان دیدم همان فردی هستم که هرگز نمی‌خواستم باشم.»
دنیل گلمن

درود و سپاس و احترام .
محمد وثوقی
1394/3/28 در ساعت : 21:27:31
سلام و عرض ادب
عمو صادق عزیز!
لطفاً عنایت بفرمایید:
بحث در شکل ارایه است که مناسب شأن نماز نیست؛
شما اسم‌اش را شجاعت در بیان می‌گذارید بنده تقدس‌زدایی.
نماز ـ حتی نماز بی‌توجه ـ نماز است و باید حرمت‌اش را حفظ کرد.
تصویرسازی اروتیکی با اصطلاحات نماز برای نشان دادن غفلت‌ها و کاستی‌های نمازگزاران و تنبه‌بخشی به جامعه! از مقوله‌ی اشراقات «جادویی» و تودرتو نیست.
سطحی‌نگری، ترس از برخورد با واقعیت و امل نبودن و ... را هم کهنه کرده‌ایم استاد.
از توجه و صرف وقت‌تان برای بررسی نوشته‌هایم بسیار و بسیار سپاسگزارم.
یا علی (ع)
نام ارسال کننده :  خلیل زارع     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
با سلام و عرض ادب بر شما شاعره طنز پرداز سرکار خانم زهرا دری در قالب طنز بسیار زیبا و دلنشین توصیف نمودید چرا که بعضی از واقعیت ها تلخ است ولی باید پذیرفت تمرکز در نماز نعمتی است که نصیب هر کس نمی گردد من از خوانش آثار شما که در قالب طنز واقعیت ها را بازگو می نماید بسیار لذت می برم . ان شاء الله در پناه حق زنده و سربلند باشید .
نام ارسال کننده :  ملیحه رستگار مقدم     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام علیکم من نمی دونم بعضی ها چه نگاهی دارند که حتی به طنز هم انتقاد می کنند خودشان را درگیر یک بروکراسی خشک کرده اند که چی !!!!!!!!! از زندان معانی و محتوا و الفاظ خشک بیایید بیرون به قول سهراب سپهری چشمها را باید شست جور دیگر باید دید مهم اینکه نیتت چیه برادر و خواهر عزیزم که به طنز خانم دری انتقاد نمودید در پاسخ به شما به این بیت بسنده می کنم که ما زبان را ننگریم و حال را ما درون را بنگریم و حال را
نام ارسال کننده :  مهسا دژبر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام
این شعر طنز شما خیلی برام جالب بود
من هر وقت یه چیزی رو گم می کنم موقع نماز یادم میاد کجا گذاشتم .
از خواندن این شعر طنز شما راستش من بخودم اومدم خیلی خجالت کشیدم از خودم ! در واقع بعضی از اون کارهایی که شما تو شعرتون گفتید رو ناخداگاه سر نماز انجام دادم
نکنه روی پیشونی من چیزی نوشته بود که شما خوندید و تو شعرتون آوردید.

به هر حال شعر قشنگی بود . تشکر
نام ارسال کننده :  عباس مسبوقی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود و فراوان درود فکر کنم این شعر شما تو مشاهده رکورد رو شکسته تعداد مشاهده این شعر : 578 نفر تا الان که من دارم مشاهده می کنم چطور به آقای خوش عمل در ارسال نظر برای شعر نماز ایشون می گید کسی از شعر نماز من فکر کنم خوشش نیومده آمار مشاهده شما که تقریبا ً دو برابر مشاهده شعر ایشون هست خانم دری در مورد شعر طنزی که سرودید باید بگم کاشکی یه خورده چاشنی طنزش رو بیشتر می کردید طنز خوبی بود و لی خیلی کوتاه به نظر من در طنز وقتی که یک موضوع رو پیش می کشید باید طولانی تر باشه شعر آقای ابراهیم حاج محمدی برای آقای علیرضا قزوه توش چاشنی طنز نیز داشت خیلی جالب بود برام . گفــــت با او : مگـر توئی شـاعر؟ مـثــــلِ بــابــا علیـرضـــا قـــزوه شــــک ندارم تو خرمگس هستی هست عنقــا ، علیـــرضـــا قـــزوه نیست ناشــــی چـــــرا که می داند علم الاشیا ! ، علیـــرضـــا قـــزوه خــواب دیدیـــم می خوریم ، افطار زولبیــــا بــا ، علیـــرضـــا قـــزوه همیشه خوشحال بمانید .
نام ارسال کننده :  شیرین     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام خانم دری . من شما را در برنامه قندپهلو اشناشدم .خیلی دوستتون دارم.برقرار باشید.
نام ارسال کننده :  فدایی اشتیانی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام خانم دری . شعر زیبا و گیرایی است و اثرگذار . همه نظرات و نقدها را خواندم . یادآور شوم به افرادی که نمی خواهند بفهمند طنزتان چقدر موثر است که : حضرت علی علیه السلام به عنوان یک افتخار بزرگ برای خود می‌گوید: این من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه می‌شد، درک کردم. پیشانی‌های پینه بسته اینها و جامه‌های زاهد مآبانه‌شان و زبان‌های دائم الذکرشان و حتی اعتقاد محکم و پابرجا‌یشان نتوانست مانع بصیرت من گردد. من بودم که فهمیدم اگراینها پابگیرند، همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرایی و تقشّر و تحجری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود. مگر نه این است که پیغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مآب..." بحث های بیهوده مقدس مابان را از دفترتان حذف کنید. حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک باد.
نام ارسال کننده :  رهگذر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام خانوم دری عزیز من از اولین روزی که این شعر رو گذاشتید خوندمش ولی اونموقع نظر نذاشتم، حالا هم که اصلاح شده دوباره خوندمش با تمام نقد و نظرات اعضا و غیر اعضا. واقعا برای اون شخصی که حرمت خوانندگان رو نگه نداشته و لفظی که در شان یک آدم تقدس گرا -به ظاهر- نیست به کار برده متأسفم. ما رو از طنز شیرینتون محروم نکنید.
نام ارسال کننده :  عبد الحسین رادفر     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
با سلام و عرض ادب خدمت خانم دری و تشکر از همه عزیزانی که نظرات و دیدگاههای خود را بیان نمودند در پاسخ به نظرات همه عزیزان باید بگویم که طنز در ادبیات فارسي نوعی شیوه‌ي بیان جهت ابلاغ مطالب انتقادی و نفرت بار، همراه با خنده و شوخی است. در واقع طنز «آیینه‌ي حقیقت » است و می‌خواهد نابسامانی‌ها، پلشتی‌هاوعیبهای فرد و جامعه را در خود منعکس کند و آن را بزرگ جلوه دهد. از آنجاکه در ادبیات گذشته «هجو» و «هزل» بیشتر به چشم می خورد، برای دستیابی به معنای طنز و وسعت شمول آن ناچار باید به اجمال تعریف‌هایی را از این مفهوم به دست داد و سپس تفاوت آن را با هذل و هجو مشخص کرد. طنز، سخنی است که بدیها و پلیدی‌ها را بزرگ‌تر و زشت‌تر از آنچه هست، نشان می‌دهد، اما این کار را با «خنده » آمیخته می‌کند، خنده‌ای که برای مسخرگی و یا شادمانی نیست؛ بلکه خنده‌ای است حکیمانه و جدی همراه با سرزنش و سرکوفت. اگر چه هجو هزل نیز سخنی است که شنونده را می‌خنداند، اما قصد هجو خراب، خراب کردن فرد یا گروهی است و هدف هزل خندان زیرکانه و رندانه‌ي انسان است. هجو، برای اصلاح زشتی‌ها نیست و تنها برای تباه کردن شخصیت کسی گفته یا نوشته می‌شود، بدین صورت که در هجو، عیبهای فرد با واژه‌هایی رکیک و غرض ورزانه و نیشدار گفته می‌شود وهدف گوینده‌ي هجو، خرد کردن ولجن‌مال کردن شخصیت فرد است تا بدین‌وسیله دشمنی و انتقام خود را فرونشاند. هجو، ما را نسبت به مسائل پیرامونی، بدبین می‌کند، در حالی که طنز، درک آن را برایمان آسان‌تر می‌کند. سخنان هجو همواره حالت تهاجمی دارد، ولی طنز حالت تدافعی. واما هزل، سخنی است بیهوده و بی ارزش که فقط برای خوشمزگی و خندانیدن دیگران بیان می‌شود و هیچ‌گونه سازندگی و سوگیری مثبت در آن نیست. در هزل، بازتابی از دردها و مسائل اجتماعی وجود ندارد و حتی ممکن است که ماجرای آن تنها ساخته و پرداخته‌ي ذهن گوینده باشد، به همین دلیل، هزل نه تنها بیان درد اجتماعی نیست بلکه خود دردی اجتماعی است که انحراف جامعه را از مسیر درست اخلاقی نشان می‌دهد. سارتر می‌نویسد: طنز با نیشخندی عنادی و استهزاآمیز که آمیخته به ابهامی از جنبه‌های مضحک و غیر عادی زندگی است، پای از جاده‌ي شرم و تملک نفس بیرون می‌نهد، و همین نکته مرز امتیاز طنز از هزل و هجو است و از همین روست که در شعر و ادب کلاسیک، طنز با هزل و هجو سرمویی بیش فاصله ندارد. زبان طنز، چون نیشتری که به قصد فصد، بر رگ بیمار زده شود، بسیار مؤثر، جذاب و مفرح است وچه بسیار مسائل تلخ اجتماعی و فردی که با حلاوت طنز به بوته‌ي نقد و آزمون در می‌آید و مشکلات بی‌شماری را حل و فصل می‌کند. طنز، از سویی با بزرگنمایی، عیبها و پلشتی‌هارا به خواننده نشان می‌دهدو او را وامی‌دارد تا تنفری شدیدنسبت به آنها در خود احساس کند و از سویی ، خواننده را به حرکت بر خلاف آن زشتی‌ها تشویق می‌کند تا جهان را از هر نوع زشتی ونابسامانی بپیراید وجا معه‌ی آرمانی خود را تحقق بخشد. طنز برای آنکه بدبختی‌هارا بزرگ کند و در معرض دید قرار دهدوبیماریهای جامعه را بشناساند، پرده دری می کند و رسوایی راه می‌اندازد، تا اهل درد را برای درمان آنها ترغیب کند. طنز در واقع پوششی است فراگیر کل نظام هستی و مبین دردهای اصلی وبازگو کننده‌ی تمام تضادها وعدم تناسبهای اجتماعی، به لحنی غمبار و پرخاشجویانه. وقتی در جامعه تقابل و رویارویی مسائل اساسی چهره می‌نماید و چیزی نا حق به جای حق می‌نشیند و بازتابي وارونه پدید می‌آید، عامل طنز خود را نشان می‌دهد ورسالتش آغاز می گردد. هدف طنز، دوری از هر گونه خود‌خواهی وپیش‌داوری وغرض‌ورزی وهر نوع پلیدی ونادرستی است. طنز با تازیانه‌ی خنده که بر اعصاب می‌زند، آدمی را به تعمق وامی‌دارد ونامردمی‌ها، پلیدی‌ها و تلخيها را درهم‌می‌کوبد، تا بر ویرانه‌ی آنها، پاکی و خوبی وانسانیت رابنشاند. به گفته ی مولوی: زان حـدیث تلـخ مـی‌گویم تـورا تـا ز تلخیها فـروشـویم تـورا توزتلخی چون‌که دل پر خون شوی پس ز تلخیها همه بیرون شوی ایوان کریستویف: طنزنویس معروف روسیه می‌گوید؛ «هر شخصی که خیلی جدی باشد، طنزنویس می‌شود»از این‌رو طنزپردازی، کار کسی است که خود روحی بزرگ وپاک داشته باشدوکوچک‌ترین غباری از غرور و ناپاکی بر آئینه‌ی دلش ننشسته باشد. »5 طنز فارسی دو آغاز درخشان دارد: يكي طنز قدیم؛ كه به‌طور همه جانبه با عبید آغاز می‌شود و ديگري طنز جدید و با دهخدا
نام ارسال کننده :  لیلا ایرانی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام خانم دری با مطالعه برخی از آثار شما متوجه شدم که شما طبع بسیار شوخی در زمینه طنز دارید ضمن تشکر از همه دوستان عرض می دارم که نوشتن ، كاري ‌ بس دشوار است و دشوارتر نوشتن در مورد طنز است؛ علت اين امر شايد تعريف نشدن دقيق طنز با مفاهيم و زيرمجموعه ‌هاي مرتبط با آن باشد. ازسوي ديگر، بعضاً در برخي از رسانه ‌هاي گروهي نيز ديده مي‌ شود كه هر نوع شوخ طبعي و اثر مكتوب يا غيرمكتوب را كه داراي مايه ‌هايي از شوخي و خنده است با عنوان طنز نامگذاري مي‌ كنند؛ درحالي‌ كه با حدود و تعريف طنز فاصله دارد. اگر چه در دهه ‌ي اخير به لحاظ مباحث نظري و عملي به طنز پرداخته شده ولي با تمام اينها همچنان نيازمند كارها و تلاشهاي بيشتري هستيم.
نام ارسال کننده :  مهشید بهورز     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
ریا کنیم و ریاست کنیم و خوش باشیم ؟! دوباره شک به دل افتاد... رکعت چندم؟! بیت آخرتون خیلی جالب و پرمحتوا بود
نام ارسال کننده :  مسعود میرجعفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
در پاسخ به نقدی که آقای محمد وثوقی به طنز خانم دری بیان داشتند روایتی را نقل می نمایم روزی مولا امیر المومنین علی ( ع ) به همراه یکی از یارانش از کوچه ای در حال عبور بودند که به درب منزلی رسیدند صدای بسیار دلنشین تلاوت قرآن آن صحابه مولا را جای خودش میخکوب کرد آن حضرت به صحابه خود فرمودند چه شده ای مرد ایستاده ای ؟ در پاسخ به مولا آن صحابه گفتند چه تلاوت زیبا و دلنشینی امیرالمومنین در پاسخ لبخندی زدند و فرمودند آگاه باش که روزی برسد که همین صاحب صدای دلنشین قرآن با شمشیر آلوده به زهر فرق مرا در حال عبادت با خدا شکاف دهد بله او کسی نبود جز ابن الملجم مرادی . نگاهتان خیلی شبیه نگاه خوارج به مسائل دینی می باشد جا دارد اشاره ای به داستان قرآن بر سر نیزه کردن هم بکنم اما فکر کنم داستانش را همه می دانند ! در پایان از خانم دری بابت شعر زیبایشان تشکر می کنم .
نام ارسال کننده :  مسعود میرجعفری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
جناب آقای محمد وثوقی السلام علیکم اگر از منطق و فلسفه سر درنمیاری توی سایت شاعران پارسی زبان اساتیدی هستند که راهنمایی ات کنند مانند استاد بزرگوار جناب آقای ابراهیم حاج محمدی بهتر است یک تماس تلفنی با ایشان بگیری و موضوع فلسفه نماز از دیدگاه بوعلی سینا را از ایشان جویا شوی . و صحت و سقم این سخن را نیز « به فرزندان خود نگویید نماز بخوانند بگویید بروند دنبال فلسفه نماز ؟ ما برای چه نماز می خوانیم ؟» به هر حال برای من اهمیتی ندارد که شما بخواهید قبول بکنید یا نه برو با خودت خوش باش حاجی تفکر خوارجی بودن رو از خودت دور کن خوارج هم مثل تو دنبال مدرک و مأخذ می گشتند و می گفتند ما هیچگاه با کلام خدا که بر سر نیزه ها است نمی جنگیم و آنگونه مالک اشتر را که تنها با چند ضربت شمشیر تا پیروزی فاصله داشت را تنها گذاشتند . اگر خدا به تو عقل داده خوب یکم فکر کن خودت کلاهت رو بذار پیش خودت و قاضی کن ببین اگه این حرف توش زیانی است قبول نکن اگر نه خیر است قبول کن اینکه دیگه کلنجار رفتن ندارد ! حاجی تو فکر کنم با خودتم درگیری بنده ی خدا خانم دری که چیزی نگفته بود که مسأله رو اینقدر بزرگش کردی به قول بعضی ها از کاه کوه ساختی نکنه تو ادعات میشه که از آقای علیرضا قزوه و آقای ابراهیم حاج محمدی بهتر می فهمی جوش نزن اگه این شعر توهین به نماز بود الان خانم دری با این سربازان گمنام امام زمانی که ما داریم تو زندان اوین بود اصلا اجازه انتشار شعرش رو نمی دادن پس تو کاسه داغ تر از آش نشو اونایی که سرشون به تنشون می ارزه چیزی نگفتند تو که عددی نیستی بخواهی حرفی بزنی و هزار حرف نگفته دیگه ....................... و السلام
نام ارسال کننده :  دوست     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
بازم بنویسید خانم دری ...یادتون باشه مردها همینن عزیزم... حاضر نیستن اشتباهاتشونو بپذیرن.
رضا کرمی
1394/3/23 در ساعت : 15:31:11
سلام خانم دری.. حال که به توصیه ی بزرگان نسبت به اصلاح مصراع نخست اقدام نموده اید و با این تغییر کوچک به طور کلی شاکله ی شعر از ماهیت و چیستی به کیفیت و هستی نماز تغییر مسیر داده است برای تداوم روند توصیفی لازم است علامات سوال و تعجب نیز حذف گردند.
...........
سلام و ادب و احترام ،
ممنون از نظرتان .
بله ،مصرع اول واژه "ماست" ،جایگزین " چیست ؟" شد و البته به پیشنهاد آقای قزوه ،مدیر محترم سایت.
از پیشنهادات و انتقادات دیگر دوستان و اندیشمندان و اساتیدمحترم استقبال می کنم .
محمدرضا جعفری
1394/3/24 در ساعت : 4:48:2
باسلام..ممنونم از راهنمایی هایتان.........بسیار لطف کردید.....

............
سلامی پر نشاط و سبز و آباد
نثار شعر پاک جعفری باد
محمد حسن پاکدامن (حسام)
1394/3/23 در ساعت : 20:3:32
بسم الله
با سلام و تحیت
به گمانم این شعر بسیار غنی تر از آن چه بود که گمان می کردم ... به راستی کدام یک از ما در نمازهای عمرمان چنین تجربه هایی را نداشته ایم...

با این حال بدیهی است که همگان ما در مواقع و ایامی نیز این ممارست و تمرین را کرده ایم که نمازی بخوانیم که زیبنده ی آن محراب زیبا باشد... این سیر و سلوک با تمام اوج و فرودهایش مبارک مصلین و نمازگزاران دایم در نماز باد ...

در پایان این روایت را از امام صادق علیه السلام تقدیم می نمایم:
[ آشکار ساختن نعمت ، نزد خدا محبوب تر از پنهان نگه داشتن آن است؛ پس بکوش که همواره در نیکو ترین لباس مردمت ظاهر شوی] الکافی/6/440.

و به راستی چه نعمتی زیباتر از خواندن یک نماز ساده و بی ریا و با حضور قلب ...

اللهم ارزقنا هذا و اجعلنا من المصلین ...

با سپاس فراوان
[حسام]

..............
سلام و ادب و سپاس دوست ارجمند؛
چه بگویم ؟
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند / چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان : گر این قباله من / درست نیست خدایا جهود میرانم
جهود گفت : به تورات می خورم سوگند / وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط عقل منعدم گردد / به خود گمان نبرد هیچ کس که نادانم
گلستان : باب 8 ،در اداب صحبت /164
حسین وفا
1394/3/25 در ساعت : 17:30:32
سلام خانم دری عزیز
جالب بود
ممنون از شما
........
سلام و ادب و احترام.
علی اکبر مقدم
1394/10/27 در ساعت : 10:14:43
سلام استاد فرهیخته سرکار خانم دری
خوب هستید
..............
سلام و احترام جناب مقدم...
ممنون. زنده ام. من شماره تان را گم کردم.ببخشید.
محمدرضا جعفری
1394/3/23 در ساعت : 15:57:44
درود..............
در اوج کسب تمرکز٬ مگس اگر آمد

به یاری سر و دست و دماغ٬ تاراندن؟!


به وقت گفتن مدّ الف - والاالضالین -

به فیلم و سی دی و دیش دیش٬ دل سپاراندن ؟!


همیشه بین یک و دو٬ فجیع شکّیدن ؟!

چاهار رکعت خود را٬ دوتا گزاراندن ؟!
.............
سلام و احترام دوست گرامی ... پس همدردیم !
علی اکبر مقدم
1394/3/24 در ساعت : 13:13:19
سلا م برشما
که واقعیت را به نظم وشعر کشیده اید ان هم زیبا
از واقعیت فرار کردن کار کبک هاست
درود بر شما
........................

نثارت یک درود و ناب و نم نم
سپاس از تو ...کجا بودی مقدم ؟!
علی اکبر مقدم
1394/3/25 در ساعت : 9:45:31
بدون سایت ندارم من صفایی

گرفتارم به ازمون نهایی

سرم باشد شلوغ وگرم وهائج

منم مشغول اعلام نتایج

............
به سعی و همت و لطف خودِ حق
شوی در امتحان خود موفق
محمد دهقانی هلان
1394/4/2 در ساعت : 7:59:30
بودی و هزار جای دیگر رفتی
از حوصله ی ملایکه سر رفتی
در سجده ای اما به خودت مشغولی
زنگ در عرش را زدی ... در رفتی

الهه ملک محمدی


درودها ..
خواهر دری عزیز
..............
سلام و تقدیم ادب و احترام دوست گرامی .
صادق ایزدی گنابادی
1394/3/24 در ساعت : 0:1:26
سلام بر شاعر محترم
قبل از اصلاح نیز تمسخر و توهینی نسبت به فریضه نماز در شعر دیده نمی شد
در شعر کاملا مشخص بود که شاعر از نوعی اسیب در در این فریضه الهی انتقاد می کند
بیت پایانی شعر حکایت از این دارد که شاعر نماز ی را که در ان ریا نباشد تبلیغ می کند پس شعر با اصل نماز مشکلی ندارد
البته با اصلاحی که اتفاق افتاده است هر گونه شائبه ای از بین رفته است و خوب چه بهتر

...........
سلام و تقدیم ادب و احترام به جناب گنابادی ارجمندم؛
ممنون که قلم رنجه کردید.
این است شعر من که همه جور حرفی درباره اش شنیده ام ...
در کف هرکس اگر شمعی بُدی /اختلاف از گفتِشان بیرون شدی (مولانا)
حسین نبی زاده اردکانی
1394/3/26 در ساعت : 13:28:39
گذشته مدت نه سال دری از شعرت
شده نماز تو بهتر و یا همان سان است

حضور قلب بسی مشکل است گاه نماز
چرا که دشمن ما در نماز شیطان است

.............

گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پس امروز بود فردایی !

درود و بدرود!
حسین نبی زاده اردکانی
1394/3/28 در ساعت : 14:58:14
درود و به امید دیدار.
....
دیدار ؟! در قیامت ؟!
حسین نبی زاده اردکانی
1394/3/28 در ساعت : 23:56:53
از چه دیدار در قیامت ؟هان؟

مگر این سایت جای دیدن نیست؟


از چه رنجیده ای ز نقادان

کار ایشان به رخ کشیدن نیست


قصد اصلاح شعرها دارند

رایشان قابل خریدن نیست.

.............
درود و ادب ؛
من از انتقاد استقبال می کنم ؛ اما از مغلطه هرگز. وقتی کسی به نام انتقاد، وقتی دیگر سخنی برای گفتن ندارد، شعر مرا اروتیک !! می نامد ،جای بحث علمی و ادبی باقی نمی ماند. به راستی سلامتی روح و اندیشه از نعمت های بزرگ خداوند هستند که خیلی ها ندارند. من این شعر را هرگز برای اذهان غلط اندیش ننوشته ام که به نام نقد بیایند،عقده گشایی کنند.(منطورم شما نیستید).
تفاوت نقد با نق ، یک دال است ...
سپاس
بازدید امروز : 4,660 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,798,714
logo-samandehi