سلام علیکم جناب ایزدی گنابادی گرامی
طاعات قبول
با برداشت بنده، مطلب حضرتعالی ناچار «فقط به چیستی یک اصل مسلم در حوزه زبان» نپرداخته است. بلکه دارای دو ساحت است: یکی بحثی است در حوزهیی که میفرمایید مربوط به زبانشناسی است و دیگری خواهناخواه خارج از این حوزه. مثلاً این عبارت:
«مکانی در دورانی با شرایط خاص جغرافیایی نامش خلیج فارس بوده است اما امروز در محاصره کشورهای تازه به قدرت رسیده عربی است نباید انتظار داشت که همچنان فارس باقی بماند»
که هر دو حوزه را شامل است.
بر همین اساس منطقی بدانید اگر این سؤال پیش بیاید:
«مگر الآن چنین اتفاقی افتاده است؟! یعنی شرایط اطلاق فارس بر خلیج فارس الآن مفقود است؟!»
که البته بیپاسخ ماند (هر چند میشود پاسخ را از فحوای مطلب دیگرتان استنباط کرد: «اگر شرایط طبیعی مرگ زبان و یا کلمه ای فراهم شود ملت که هیچ تمام کهکشان هم نمی تواند در برابر آن بایستد»).
بنده عرض کردم نه! چنین اتفاقی نیفتاده است. به دلایل بسیاری از جمله:
ـ خواست اکثریت جمعیتی منطقه. این اکثریت مثلاً در فشار به نشریهی نشنال جئوگرافی نمود پیدا کرد. (شاید سزاوار نبود این خواست اکثریت را «هارتوپورت» بنامیم)
ـ به لحاظ مسایل خاص مرزی و سرزمینی و هویتی (اگر مطلب را سروته کنیم، الآن آن بالای خلیج فارس، سرِ مرزبندی خزر دعواست اما تا این لحظه ظاهراً کسی روی نام آن بحث نکرده است)
ـ سوابق تاریخی. از اسناد و متون نثر (مثلاً تواریخ یونانی) که بگذریم؛ این ابیات:
«ببین این شگفتی که دهقان چه گفت / بدانگه که بگشاد راز از نهفت
به شهر کجاران به دریای پارس / چه گوید ز بالا و پهنای پارس
یکی شهر بد تنگ و مردم بسی / ز کوشش بدی خوردن هر کسی»...
«دریای پارس»! و گمان نمیکنم که شاهنامه (که خود از اسناد قدیمتر نقل کرده است) از نظر حضرتعالی «فلان نقشه ی مربوط به عهد بوق» باشد!
و ... دهها دلیل و مدرک دیگر که ارایه کردهاند.
متأسفانه، به مذاقمان خوش بیاید یا نه، ـ آنچه گفتم دربارهی استخدام گداگرسنههای عالم و پریدن به کشورهای دیگر برای تغییر هویت منطقه ـ واقعیتی است میدانی که ندیدناش اثبات میخواهد نه دیدناش!
کسی که مینویسد: «علَم کردن تضاد فارس و عرب و قومیتگرایی و ... حربهی کارای صهیونیسم و عملهواکلههاشان است.» لابد خودش معتقد به قوموقبیلهگرایی و ریزودرشت دیدن اقوام و ... نیست؛ هر چند قرار هم نیست به هر اسمورسمی تاریخ و هویت و داشتههایمان را ندید بگیریم تا دیگران خوششان بیاید.
همانگونه که حضرتعالی، «گنابادی» را به نام محترم خانوادگی الصاق فرمودهاید؛ بنده هم فارس را به خلیج گره میزنم تا هویتاش روشن بماند...
شخصاً طرح این مسأله را از طرف حضرتعالی نعمتی بزرگ میدانم (زیرا هم از طریق بحثِ زبان، به موضوع شعر و شاعری مربوط است و هم ابعاد و اهمیت غیرزبانیِ زبان را باز مینماید که بسیار ویژه و مهم است). به سهم خودم از شما تشکر میکنم.
یا علی (ع)
صادق ایزدی گنابادی
1394/4/3 در ساعت : 21:10:5
سلام بر فرهیخته گرامی جناب محمد وثوقی
محور اصلی بحث بنده این است که زبان خلود بردار نیست (که خود حضرت عالی هم موید ان هستید )
اگر موضع گیری های جانبدارنه ای به صورت باید و نباید در نوشته ی حقیر وجود دارد همه در حاشیه محور اصلی هستند
خواسته ام نوشته را از خلا خارج ساخته و چیستی تغییر و تحول در زبان را مدلل سازم
بنده تجویزی برای گذاشتن نامی بر مکانی نداشتم
بله شاید همانطور که شما فرموده اید هنوز شرایط اطلاق نام خلیج فارس بر این خلیج باشد البته برای گروهی
اصلا بگذارید تناظر یک به یک بین این مسما و اسم از بین برود عده ای بفرمایند خلیج فارس عده ای هم خلیج عرب کجای دنیای خراب می شود
برای حقیر هویتی جهانی که بر محور دین شکل گرفته باشد اهمیت بیشتری دارد تا اطلاق یک اسم
در خصوص دیگر مطالب ارزشمندتان مثل شاهد مثالی که از شاهنامه اورده اید عرایضی در متن داشته ام که دیگر نیاز به تکرار نیست
بار دیگر از هم صحبتی با شما لذت بردم
|