ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مکه روی خط مرگ
ورق نزن
من هنوز روی خط مرگ مانده‌ام
مکه جای خوبی نیست برای نفس‌نکشیدن
برای گور سیاهانی که حالا سپیدند از هر لحاظ
ورق نزن
بگذار یک‌تنه بشمارم دندان‌های مار را
یک، دو، سه، هزار، بی‌شمار
بی‌شمار که مرده‌اند
بی‌شمار که کشته‌اند
ورق نزن مرا
که در تن غریب این غریبه‌ها نشسته‌ام و مرگ را از لباس تن درمی‌آورم
که اشک‌های این پلنگ شکسته‌ام
نبر مرا به حج
من خودم بت بزرگ ریخته‌ام
سنگ نزن به مردهٔ خسته
که روی جنازهٔ تشنه‌اش
شیطان‌ ولگرد
نوشابه خورده است
در این شهر که شبیه خیابان آرام‌ است در فیلم صامت کمدی
کمدی نفس‌نکشیدن
کمدی تشنه‌ماندن در دومینوی فروریختن و خراب‌شدن
کمدی سیگارکشیدن از روی ترس
نبر مرا برادر
این خیابان به شیطان ختم می‌شود
نه رمی جمرات
سنگ‌هایت را بر سرم بریز
تا تمام شوم
داغی آفتاب صورتم را
شبیه خاک کرده است
کلمات کلیدی این مطلب :  حج ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/7/7 در ساعت : 23:37:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  744


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدمهدی عبدالهی
1394/7/8 در ساعت : 6:57:45
سلام و عرض ادب خانم تهراني بزرگوار
درود بر شما
ماجور باشيد
سینا شهیدا
1394/7/8 در ساعت : 9:53:46
تو و من و اشك همدستيم و همسفر
در سرودن درد و تحمل درد و فرياد درد
اين همان زخم كهنه ي سقيفه است
كه سرباز كرده است
و باز اجراي داستان نهروان
اين غم غربت عليست
كه در منا اين بار به روز مي شود
اين ها با حقيقت به ستيز آمده اند
آل دروغ آمده اند تا خدا را
در خانه اش قلب كنند
...
بانوي بزرگوار
بر داغ قلمتان درود
بر سرخي گلواژه هايتان سلام
چشم و دل ما شريك در اشك ها و دردهايتان
مانند هميشه شكوه دلنوشته هايتان مانا
و دستتان در آفريدن معاني بلند توانا باد.
بازدید امروز : 541 | بازدید دیروز : 8,034 | بازدید کل : 122,479,445
logo-samandehi