ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سلام بر جناب سلیمانپور عزیز
سلام بر جناب سلیمانپور عزیز
در ستون طنز شعری هجو آمیز درج شده بود که از شاعران سایت به نام مهدی ایران نژاد پاریزی به درستی در یک خط فرموده بودند فحش ناسزا به هیچ کس جایز نیست که اتفاقا از یک حقیقت  دفاع کرده بودند که بنده  به نوبه خودم از ایشان تشکر می کنم
به طور کلی کاربرد هجو در ادبیات بر محور لودگی سحطی نگری و دهن به دهن شدن و نوعی مقابله می گردد مثلا عارف قزوینی در باغ ملی مشهد علیه قاجار حرفی می زند ایرج میرزا  نیز آن را بر نمی تابد  و هجو عارف قزوینی را می کند
در میان اعراب نیز هجو گویی در همچین فضاهایی صورت می گرفته است ؛طرف افتخار می کرده است که فحش ادبیانه تری به طرف مقابل حواله کرده است
و اما شعری که در ستون طنز امده بود در جهت یک مقابله حرفی نیست ، مبنای این شعر انتقاد از یک رویه ، یک حکومت    می باشد  که معمولا این نوع هجا گویی همانطور که جناب پاریزی فرموده بودند مقابله متناسبی نیست  
معمولا موشک جواب موشک مبنای اصل و اساس  رفتارهای شعری  و اجتماعی باید قرار بگیرد اگر به  اعتقاد شاعر شعر مورد نظر ال سعود مستحق انتقاد ند . باید رفتارشان به شکل اصولی مورد نقد قرار گیرد نه اینکه مورد هجوم انواع فحش و ناسزا قرار گیرند  
 که اتفاقا شاید خوشحال هم باشند که این طور با ایشان برخورد شود چرا که مخاطب این شعر از خود شاعر و چند نفری دیگر  بیرون  نمی رود .هر کس این شعر را بخواند می گوید  طرف چند فحش و ناسزا گفته ،خودش را تشفی داد ه  و تمام . مبنای انتقاد را متوجه نمی شود به طور کل محل منازعه را متوجه نمی شود و همانطور که گفتم این بهترین راه در رو برای کسی است که مورد انتقاد  است
 ظاهر که نگو! شبیه عنتر!
باطن که خدا به دور، بدتر!
جناب سلیمانپور هجو ظاهر کسی که  ظاهرا در پیدایش ان تقصیری نیز ندارد چه محلی از اعراب می تواند داشته باشد
نه نتها منطقی نیست که شاید غیر اخلاقی نیز باشد جالب اینکه متاسفانه شاعر به جای خدا نشسته است و از باطن هم خبر داده است  
همیشه وقتی این گونه ابیات را می بینم به یاد کتاب سه دیدار نادر ابراهیمی می افتم در این کتاب امام خمینی در جواب مرحوم مدرس که  با اشاره به رضا خان از ترکیب  "این غول بی شاخ دم " استفاده می کند می گوید : شما وقتی به رضا خان می گویید غول بی شاخ دم در حقیقت به موردی اشاره کرده اید که خودش در بوجود آمدنش دخالت  ندارد و همه وقتی هیکل ضعیف و نحیف شما را ببینند خواهند گفت مدرس شوخی خوب کرده است و دیکتاتوری رضا خان وابسته بودنش تحت شعاع قرار خواهد گرفت  
گرچه شاید این روایت در ذهن  نویسنده شکل گرفته است  و واقعیت نداشته باشد اما بر حقیقتی مسلم دلالت می کند
متاسفانه شاعر از اشارات قرانی هم در شعر هجو آمیز خود به  شیوه تفسیر به رای  استفاده کرده است که به گمانم نوعی  بازی با اعتقادات باشد    
بدون شک خودِ «لا یعقلون» قرآنند
به قول حضرت حق، کور و کر نمی‌فهمند  
جناب شاعر اگر به این مفرد قرانی توجه کنند همیشه به قید اکثرهم امده است  و حتما باید مصداقی فراتر از ال سعود داشته باشد
شاعر به نحوی  با المان هایی از فضاهای اروتیک به هجو  طرف مقابل خود پرداخته است که نوعی سخیف پردازی است که  نقل محفل ما ایرانی هاست که روزانه از این دست دیالوگ ها صدها مورد   در پیامک هارد بدل می شود
 قسم نمی‌خورم امّا اگر قسم بخورم
قسم به قُطر امیر قَطر نمی‌فهمند!
شاعر علاوه بر فحش و ناسزا حتی به مقدسات نیز رحم نکرده است معمولا  یاد کردن قسم با مقدسات پیوند خورده است  که در این بیت  به سخره و مسخره کشیده شده است
جناب سلیمانپور از پیامبر حدیثی نقل فرموده و جوازی برای سخافت و فحش و ناسزا گویی در این شعر صادر نموده اید
که با رفتار پیامبر گرامی سخت در تناقض است ؛از پیامبری که خاکستر  بر سرش ریختند و زبان به بد گفتن نگشود سخت غیر قابل باور می اید که دیگران را هجو گویی تشویق نماید
اگر حدیث هم درست باشد حتما در یک فضا مقابله حرف مقابل  حرف صورت گرفته است یعنی  هجو در مقابل هجو
هر گز پیامبر گرامی  اسلام در تقابل با شرک ( به عنوان یک فکر) و یا رفتار مشرکین دستور هجو را صادرنکرده است
بمب باران مناطق مسکونی در جنگ یک مقابله ناجوانمردانه است که در هیچ منطقی جای نمی گیرد
اما در جنگ وقتی عراقی ها مناطق مسکونی ایران  برای چندمین بار مورد حمله قرار دادند امام خمینی نیز بر  اساس قانون بازدارنگی دستور محدود بمب باران مناطق مسکونی عراق را صادر کردند 
در دوران حضرت محمد چون هجو گویی در حقیقت نوعی مفاخره  محسوب می شده است بر همین اساس شاید پیامبر گرامی نیز در جهت نوعی مقابله در برابر هجو مشرکین دستوری را مبنی بر هجو گویی صادر کرده اند
 
  
 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1394/8/2 در ساعت : 22:10:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  936


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سعید سلیمانپور ارومی
1394/8/8 در ساعت : 2:26:8
درباره موارد دو و سه به نظرم توضیحاتم کافی بود،پس می‌پردازم به مورد یک که بدان نپرداخته بودم و می‌فرمایید که اساسی‌ترین بحث و صحبت شماست.
نوشته‌اید:
«هجو در دو صورت پذیرفتنی و بلیغ است یک مقابله حرفی ،هجو در مقابل هجو و یا زمانی که ظلمی روا داشته شود و قدرت دفاعی وجود نداشته باشد »

اولا:کاری ندارم که این نظر ،نظر شماست و تا کنون کسی این دو شرط را شرط بلاغت هجو ندانسته است و در واقع ربطی هم به بلاغت ندارد که کسی هجو را در حالت دفاع بگوید یا در حالت حمله!بخشی از معروفترین و بلاغی‌ترین هجوهای تاریخ ادبیات هجو اسب است!شاعر اسب خود را هجو کرده‌است!در موارد دیگر،گدا را هجو کرده‌است!خسیس را هجو کرده‌است!مشاغل مختلف را هجو کرده‌است!حالا مثلا شاعر چون در برابر گدا و نانوا و اسب خود، قدرت دفاعی داشته است و این حضرات بویژه اسب(!) نیز زبان به هجو او نگشوده اند،هجو شاعر پذیرفتنی و بلاغی نبوده است ؟

ثانیا:می‌خواهم بدون مقدماتی که بنده لازم می‌دانستم و شما صغری کبری در معنی بی‌ربط آن ، دانسته‌اید (و همین نشان می‌دهد که حق با شما بوده‌است و این همه به کاری نیامده‌اند) مستقیم بروم روی شعرمورد مناقشه و با همین چند جملۀ خودتان، ثابت کنم که اعتراضتان بر این شعر وارد نیست:

1- هجوِ آل سعود عربستان دقیقا هجو در برابر هجو است.کاری ندارم که مسئولان عربستان روز و شب کشورمان را تحقیر می‌کنند و حضرات زیر سبیلی در می‌کنند، اگر به فضاهای مجازی و آوردگاه «جنگ نرم» رجوع کنید با تهمتها و دروغها و فحشها و توهینهای عوام و خواص آنها از شاعر و هنرمند گرفته تا دانشجو و بازاری به ایران مواجه خواهید شد و در این میان شاعران و ادیبان ضد ایرانی عرب نیز سهم خود را دارند.
اگر اطلاعی از این امر ندارید و بر گفتۀ بنده نیز شک دارید،از مطلعان بپرسید تا عرایض بنده را تایید کنند.این از شرط اولتان که محقق است یعنی: هجو در برابر هجو
2- اما شرط دیگر شما که فرموده اید:«هجو زمانی پذیرفته شده است که ظلمی روا داشته شود و قدرت دفاعی وجود نداشته باشد » خدمتتان عارضم که ما درباره ظلم عربستان در شرایط فعلی قدرت دفاعی نداریم.این به این معنی نیست که ما در برابر آنها ضعیفیم،خیر؛ امکان دارد کسی علیرغم قدرت داشتن بنا به دلایل و مصالحی قدرت دفاع و مقابله به مثل در برابر ظلم نداشته باشد.
آیا ایران امکان واکنش عملی در قبال فاجعه خونین مکه و کشتار حاجیانمان در دهه شصت داشت؟
در همین قضیه فرودگاه جدّه و فاجعه دلخراش منا و ظلمی که بر ما رفت،آیا امکان دفاع یا مقابله به مثل داشتیم؟خیر!

پس این شرط نیز برای هجو آل سعود محقق است لذا با توجه به تحقق یافتن هر دو شرطتان، اعتراضتان بر شعر آقای احسان‌پور وارد نیست.دوستان فاضل و شاعران بصیر خود قضاوت خواهند کرد.به قول شما:«کفایت مذاکرات»
دیر مان و شاد زی یا عمو!
صادق ایزدی گنابادی
1394/8/8 در ساعت : 9:6:55
سلام بر جناب سلیمانپور عزیز
خوشحالم که بعد ازکش و فراوان به محل منازعه برگشتید این جا می توان گفت شما آن ور جو ما این ور جو
عیسی به دینش و موسی به دینش
این که گفته ایدبنده نظر ی در مورد هجو دارم که در هیچ جا نیامده است شاید اگر بخواهیم دیدگاه صرفا ادبیانه ای داشته باشیم حرف شما کما بیش درست باشد
وبنده بارها اعلام کرده ام که حقیر صرفا یک ادیب نیستم بلکه در حد خودم یک نظریه پرداز هستم البته فقط در حد دو متر در دو متر خودم
بنده هجو شاعران در مورد اسب خود و یا گدا را بارها خوانده ام (البته فقط از باب تفحص و نه خوشایندگی )و انها را خسته کرد ه ام و هجو این تعداد شاعر برای بنده ملاک تحلیل نیست من در قاموس خودم فراوانی و مقتضیات رو انشناسانه ی شاعر را در نظر می گیرم و تئوری صادر می کنم و بر اساس آن تئوری در خصوص شعر حرف
می زنم
شعر و ادبیات از زندگی بر خاسته است و با زندگی عجین شده است خداوند تبارک و تعالی در وجود انسان خشم عاطفه و ...را قرار داده است که گاهی این موارد در نزد شاعر به تغزل و هجو و هزل در شعر تبدیل می شوند و هر کدام بر اساس اصول روانشناسانه از یک اندازه ی و مقتضیات خاصی بر خوردارند هجو غالبا مربوط به استیصال و درماندگی ادمی مربوط می شود البته ملاک حرف بنده چند شاعر درباری که از روی شکم سیری اراجیفی را بافته اند نیست ملاک بنده شاعری است که انسان است البته نه انسان به معنای انسان متعهد یک انسان با تمام ویزگی های انسانی
جناب سلیانپور
کمی به شرایط امروزی ادبیات هم گوشه ی چشمی داشته باشید بگذارید چند مثال برای شما بزنم
شاهین نجفی خواننده آن سوی آ ب ها در ترانه ای به زعم بسیاری به امام دهم توهین
کرد علیرضا قزوه شعری هجو گونه در این خصوص گفت موشک جواب موشک حداقل مبنای پی رنگی هجو درست است
همین جناب قزوه وقتی جونز کشیش مسیحی قر ان را اتش زد او را نیز هجو نمود باز هم مبنا و محل و موضع از بلاغت بر خوردارست البته بر اساس مقتضیات انسانی و نه و نه چند شاعر در باری
ته ممکن است کسی با همین اشعار مخالف باشد که ربطی به ادبیات ندارد
همین جناب قزوه در خصو ص حوادث بعد ازانتخابات نیز اشعاری گفت بعضی از انها جد بودند حق شاعر نیز هست که در خصوص کشورش حرفی جدی در مدیوم شعر بزند اما در همین اشعار گاهی زبان به هجو گراییده شد این هجو دیگر انسانی نیست بلیغ نیز نبود چرا که نوع عمل و شرایط کسی که مورد انتقاد هست عکس العمل هجو را
بر نمی تابد
حالا اینکه کجا بر می تابد و کجا بر نمی تابد بستگی به دریافت من و شما دارد اصل
این است که بپذیریم که عمل با عکس العمل باید تناسب داشته باشد
به استدلال حضرت عالی شعر مورد نظر با شرایط دو گانه ای که حقیر گفتم مطابق است چشم بنده نیز به رای و نظر شما احترام می گذارم مهم این است که شرایط دو گانه اسا س منزلت شعر واقع شود حلال مصداقش کجاست خیلی مهم نیست
خداوند حضرت عالی و خانواده را سلامت بدارد هم صحبتی با حضرت عالی هم خوشایند بود و هم بر اطلاعات حقیر افزود متشکرم
سعید سلیمانپور ارومی
1394/8/6 در ساعت : 21:6:12
عموصادق بزرگوار!بحث به سه شاخه تقسیم شده است و به طور خلاصه نظر خویش را درباره‌شان عرض می‌کنم:
1- اینکه می‌فرمایید: هزل و هجو واکنش مناسبی برای این نوع رفتارهای دشمنانمان نیست
خب با این نظر مخالفم و البته استدلال‌هایی نیز دارم که شاید شما را قانع کند،اما چون ربطی به ادبیات ندارد، از این مبحث می‌گذرم.
2-می‌فرمایید که این هجو،فحش صرف است و هجو باید بلیغ باشد.بنده با شما از این منظر موافقم که نقطه اوج هجو همان بلاغت و ظرافت آن است ولی هجو می‌تواند بنا به درجه‌بندی در لفافه باشد مانند نمونه‌های بسیار «ذمّ شبیه مدح» در تاریخ ادبیاتمان یا عریان باشد مثل «تا به دریاست رفت و آمد فُلک...الخ!» از ایرج میرزا
در هر حال هر دو هجوند.گاه لفافه جواب نمی‌دهد و هجو عریان می‌شود و آن فحش را هم مستقیما دارد،ولی بلاغتش را حفظ می‌کند . شاعری درباره کسی که خودش را شاه خوانده بود فرموده:
شاه است کسی که با دو انگشت
چون مرّۀ قیس کافری کشت
نه آنکه هزار کس بدو ر......
در ....ن یکی نکرد انگشت!
این هجو هم بلیغ است و هم عریان!

3-اما سوال شما که:«چرا هجو و هزل را در محل طنز قرار داده اید»
اینکه بر سر در ستون طنز اعلامیه‌ای بزنیم و فقط آثار طنز(با تعریف دقیقی که از آن ارائه می‌دهیم)مجوز ورود داشته باشند و ستون اختصاسی برای هجو درست کنیم، بنده موافقم اگر مدیر سایت موافق باشند!
منتها در پاسخ قبلی‌ام این سوال را پاسخ دادم.پاراگراف دو تا مانده به آخر:«صرف نظر از این استدلال...»
اما الساعه کمی بازش کنم.
عنوان طنز–صرف نظر از تعریف آن- همواره با تسامح بر انواع ادبی مجاورش نیز اطلاق شده‌است و این، برخی مشکلات نامگذاری انواع در هم آمیخته را رفع کرده‌است.مثلا:بسیاری از اشعار طنزآمیز گاه بیتهایی هزل یا فکاهی در خود دارند یا برعکس.حال نامشان را چه بگذاریم؟بیست بیت طنز را به خاطر دو بیت هزل یا هجو بگوییم این شعر طنز نیست و هزل یا هجو است؟
حب به همین خاطر است که اغلب طنز را توسعاً به دیگر انواع نیز اعم از فکاهی و هزل و طنز اطلاق کرده‌اند.
همانگونه که شعر را توسعا به(نظم و شعر) اطلاق می‌کنند.
(مثلا نمی‌آیند بگویند این ابیات نظامی یا سعدی و حتی حافظ نظم است و اینها شعر.به همه‌شان شعر می‌گویند.)
در بلبشوی تعاریف عرض کنم که اصلا قدما در کنار هزل به نوعی هم قائل بودند با نام «هزل معتبر» و تعریفشان از آن دقیقا تعریف طنز بوده‌است.در همین دوره خودمان مولفی در فرهنگ‌نامه‌ای در تعریف«هزل» تعریفی ارائه می‌کند که دقیقا تعریف طنز است!می‌بینید که آشفته‌بازاریست!
یا از آن جالب‌تر یک‌ عده امروز وقتی می‌گویند:شعر طنزی از فلانی! می‌آیند و اعتراض می‌کنند که این طنز نیست و فکاهی است!
یا از همه بامزه تر می‌آیند و می‌گویند این شعر طنز نیست بلکه نظم طنز است!!
این دوستان توجه نمی‌کنند که اینجا عناوین شعر و طنز به عنوان نمایندگان طیفی از زیرمجموعه‌ها و یا همسایگانشان به کار می‌روند،صرف ‌ نظر از تعاریف مجزا و تفاوتهایی که هر یک با دیگری دارند.
در هر حال بنده هجو را-با محتوای اجتماعی،سیاسی و دینی- می‌پسندم و اعتقاد دارم که در مبارزات سیاسی و اجتماعی ،یکی از سلاح‌های برنده و کارآمد بشریت در جنگ‌نرم، همواره همین هجو بوده‌است!
قربان آن وجود نازنین
صادق ایزدی گنابادی
1394/8/7 در ساعت : 21:23:28

سلام بر فرزند برادر جناب سلیمانپور
اساسی ترین بخش صحبت حقیر را حضرت عالی بی ربط به ادبیات دانسته اید
بنابرین گفتگوی بنده با شما به جایی ختم نمی شود و باید کفایت مذاکرات را اعلام کرد
جناب سعید خان
به نظر حقیر بخش مهمی از متن های ادبی تولید شده در دنیا مربوط به عکس العمل ها و ری اکشن هاست و اگر این عکس العمل ها
بر پایه بلاغت استوار نباشد ادبی نیز نخواهد بود
بلاغت به نظر من سخن در در محل و موضع خود گفتن است
شما در مجلس عزاداری اگر اززیباترین و بهترین کلمات استفادکنید ولی متن شما مربوط به یک جلسه عروسی باشد عرایض حضرت عالی ادبی نیست هیچ کس هم به متن زیبای شما نخواهد پرداخت چون متن نتوانسته است قومی وخویشی خود را ثابت کند تا تقاضای ارث و میراث داشته باشد
کسی تو گوش شما می زند اگر قدرت دفاعی داشته باشید یا بر شما قدرت دفاعی متصور باشد و شما در مقابل سیلی فحش بدهید ادبی نیست حتی اخلاقی هم نیست
فرزند برادر مطالب حضرت عالی برای طرح در کلاس های دانشگاه مناسب است ولی متاسفانه جواب حرف بنده نمی باشد
بحث حقیر یک مطلب ساده و بسیار عامیانه اما مهم است موشک جواب موشک یعنی رعایت بلاغت و بلاغت یعنی جا جا کنعبد جا جا کنستعین
برای چندمین بار خدمت حضرت عالی عرض کنم هجو در دو صورت پذیرفتنی و بلیغ است یک مقابله حرفی ٰ؛هجو در مقابل هجو و یا زمانی که ظلمی روا داشته شود و قدرت دفاعی وجود نداشته باشد
فردوسی شاهنامه خود را تقدیم سلطان محمود غزنوی می کند و مطابق زحمت خود اجر نمی بیند که هیچ ٰ،توهین هم می شنود از دربار وی بیرون می اید سلطان محمود را هجو می کند درستش نیز همان بوده که فردوسی کرده است یا شهریار بزرگ وقتی در مقابل توهین هایی قرارمی گیرد که به سرزمین و مردمش شده است از هجو برای مقابله استفاده می کند کار بسیار بلیغی هم انجام داده است تازه باید تند تر هم می گفت بنده متن سانسور نشده هجو های شهریار بزرگ را دارم می خوانم لذت هم برم چرا که شان نزول انها مناسب بوده است
اگر همین شعر مورد نظر را یک شیعه اهل طائف درعربستان می گفت شعرش عین بلاغت بود و من در دل تحسینش هم می کردم گرچه آنگاه به نقد متن هجوش نیز می پرداختم و به وی خصوصی می گفتم برادر
هجوت از نظر ادبی چه مشکلاتی دارد و کجا وارد دایره ی مستقیم گویی و غیر ادبیات شده ای البته به شکل خصوصی
جناب سلیمانپور بخش مهمی از ادبیات به ذوق وسلیقه بر می گردد چندان محدود به چند صغری و کبری ادبی نباشید گرچه حقیر نا اشنا با این صغری وکبری هم نیستم
اما قسمت مهم ادبیات کشف و شهود حضرت عالی است نه انچه که فلان شاعر چگونه هجو کرده است
باردیگر از وجه اشتراک طنز و هجوگفته اید که واضح و مبرهن است ادبیات ریاضی و الکترونیک نیست که عدد یک فرد است و یا زوج و یا این شی یا الکترون است یا پروتون
گاهی این مرزها در هم تنیده می شود و فقط برای تشخیص انواع و مرزها ی ادبی به نوعی فراوانی و بسامد روی اورده می شود
به طور مثال متن شعری از صد مضمون ساخته شده است که هشتاد مورد ان به بد زبانی و تخریب کشیده شده است بیست مورد ان هم طنز است خوب این شعر را باید هجو دانست
حالا ممکن است شعری هشتاد مورد فحش های جنسی داشته باشد هدف هم نوعی خنداندن باشد خوب این هزل است حالا شاید دو مورد تخریب و یا طنز هم در ان وجود داشته باشد
فرزند برادر مجدد عرض کنم بحث بنده شرایط ومحل و موقعیت تولید هجو است و شعر مورد نظر را مطابق با شرایط نمیدانم بنابرین به نقد متن آن نمی پردازم (گرچه در نامه اول به ان نیز پرداختم )اگر در این خصوص حرف و نظری دارید بفرمایید تا بحث ادامه داشته باشد بحث مربوط به شرح و تفسیر هجو واینکه کدام شاعر بیکار درباری چگونه رقیب ولی نعمت خود را هجو کرده است بماند برای بعد
خدای شما و خانواده را سلامت بدارد


سعید سلیمانپور ارومی
1394/8/4 در ساعت : 22:31:57
درود بر دوست فاضلم جناب گنابادی عزیز
ممنون از اظهار نظرتان.برای به نتیجه رسیدن بحث بیاییم کمی روشمند بحث کنیم و مباحث را با شماره از هم جدا کنیم:
1-نوشته‌اید:
«اگر به اعتقاد شاعر شعر مورد نظر ال سعود مستحق انقاد ند باید رفتارشان به شکل اصولی مورد نقد قرار گیرد نه اینکه مورد هجوم انواع فحش و ناسزا قرار گیرند »
ببینید به نظر بنده مشکل شما با این شعر از این جملات و تلقی شما شروع شده است!
اولا: «نقد و بررسی رفتار به شکل اصولی» وظیفه‌ی گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 است نه برعهده یک نوع ادبی!
ثانیا:ایشان فحش و ناسزا نمی‌دهند، ایشان دارند هجو می‌کنند!
فحش،فحش است ولی هجو-که امکان دارد فحش هم داشته باشد-نوعی ادبی است.شما باید ادبیات را از منظر ادبیات بررسی کنید.
مثالی بزنم و کمی به حاشیه بروم اگر :کسی بیاید و بگوید قد عبّاس سرو را مانَد...
بیایید و با همان منطقی که فحش را نفی می‌کنید، این بار دروغ را نفی کنید که:وامصیبتا!ایشان دارد به حضرت عبّاس صفتی دروغ قائل می‌شود!
اگر کسی روی منبر بگوید حضرت زینب(س)روز عاشورا خطاب به روح بلند نبی‌اکرم(ص) گفته است: «ایهاالرسول!حسین تو چون آن ماهی شد که از آب بیرونش افکندند و بر تنش افزون از ستاره ها زخم زدند»
شما می‌توانی اعتراض کنی که آقا این در کدام روایت و ماخذ آمده است و اگر از عهده برنیامد،کذاب و جاعل حدیثش بخوانی ولی همین را اگر محتشم بفرماید نه از وی سند روایت می‌خواهی و نه کذابش می‌خوانی،چون می‌دانی که این دروغ،دروغ زشت نیست بلکه در فضایی قرار گرفته‌است که مستحسن است و در واقع برخلاف ظاهرش اصلا دروغ نیست، چون در پی اغوای واقعی و قلب حقیقت نیست ،همه آنهایی هم که می‌خوانند می‌دانند که قضیه چی به چی است!
اینجا هم بحث ما روی فحش دادن و توهین نیست اگر بود می‌توانستیم فهرست بلندبالایی از احادیث را بیاوریم که فحش و توهین را نفی می‌کند!بحث ما درباره هجو دشمنان اسلام است و اینکه آیا مجوزی برای این نوع هجو هست یا نه؟
اولین هجو کننده و تمسخر کنند خود حضرت حق است.مگر ایشان اشخاصی را در قرآن به خر و گاو تشبیه نمی‌فرماید و مگر عده‌ای دیگر را مسخره و استهزا نمی‌کند؟ الله یستهزی بهم و یمدّهم فی طغیانهم یعمهون
در دیگر ایات نیز مثلا:فبشرهم بعذاب الیم" کافران را به ریشخند می‌گیرد
بعد می‌رسیم به پیامبر. در پاسخ آن عزیز هم ذکر کردم در زمان پیامبر خود ایشان مجوز هجو مشرکان را به حسان بن ثابت دادند و در زمان ائمه نیز شاعران مکتبی ما هجو دشمنان اسلام را گفتند (مانند فرزدوق که هجو هشام را گفت)اینها متواترند و شکی در آنها نیست.
پس هجو دشمنان اسلام به کرات صورت گرفته است و پیامبر و ائمه نیز مطلقا منع نکرده‌اند.این هجوها نیز آکنده از بد و بیراه و توهین بوده است.در هجو که حلوا پخش نمی‌کنند، فحش و توهین و تحقیر تا بخواهی هست!
در شعر آیینی خودمان نیز از مهتران تا کهتران فحش و ناسزاست که به دشمنان اهل بیت نثار شده‌است!حتی در آثار فاخر. محتشم در ترکیب‌بند جاودانه‌اش خیل دشمن را دیو و دد و ناکس می‌خواند و ابن زیاد را شداد می‌خواند و یزید را خس درخت شقاوت.اینها توهین و فحش نیست؟
همانطور که محتشم موظف نیست به جای این فحشها در شعرش رفتار یزید و یزیدیان را به شکل اصولی نقد کند ،هجاگو نیز چنین وظیفه‌ای ندارد!

2- این جمله نیز که مرفوم داشته اید«متاسفانه شاعر از اشارات قرانی هم در شعر هجو آمیز خود به شیوه تفسیر به رای استفاده کرده است»
باز همان مشکل قبلی را دارد!باز شما از منظر غیرادبیاتی نگاه کرده‌اید.
قرآن را تفسیر به رای کردن درست نیست اما در ادبیات این امر به شکلی بلاغی صورت می‌پذیرد و کسی هم متعرض نمی‌شود.در واقع تفسیر به رای نیست بلکه مصادره به مطلوب است!
تاریخ ادبیات ما پر است از این مصادره به مطلوب‌ها که حتی در شعر آیینی هم به وفور یافت می‌شود.
گفته‌ای کعبه بود خانۀ من
لیک این نزد خرد ممنوع است
نه در آن«آمنهم من خوف» است
نه در آن«اطعمهم من جوع» است
حالا این شاعر گناه مرتکب شده‌است که از آیه قرآن استفاده ابزاری کرده‌است؟پاسخ:خیر.باید از منظر ادبیات نگریست. این صنعتی بلاغی است و پلی‌است بین تضمین و تلمیح و ایهام تناسب.

3-اما اینکه شما و استاد خوش‌عمل صرفا به خاطر یک کلمه یا ترکیب شعری را هزل یا آن را هجو بنامید به نظرم صحیح نیست.اصلا گاه طنز با هزل و هجو آمیخته می‌شود و مرز قابل تشخیص نیست.بنده سالها پیش در مقاله‌ای با عنوان «شوخی شعر» نوشته‌ام:
«اين تقسيم‌بندي‌ها در آثار هيچ‌گاه حدود و ثغور درستي پيدا نکرده‌اند و معمولاً درهم‌آميخته شده‌اند و به خاطر همين آميختگي، نيرويي مضاعف يافته‌اند. طنز اگر قرار باشد سيلي محکمي باشد، شايد نيازمند آن باشد که از همسايه‌هاي پرشروشورش «هجو» و «هزل» نيز مدد بگيرد! حتي گاه هدف طنز مي‌تواند ادامة حيات کسي يا چيزي نباشد و تير خلاصي بر آن کس يا چيز باشد، براي ادامة حيات ديگران؛ که در اين‌صورت باز محتاج زباني گستاخ‌تر و بي‌پرواتر و آتشين‌تر خواهد بود. نمونه‌هاي بي‌شماري در نظم و نثر ادب فارسي مي‌توان يافت که اين درهم‌آميختگي را در آن‌ها می‌توان ديد. مي‌توان طنزي يافت که در کنار هدف متعالي خود با هجو يا با هزل درهم‌آميخته و دست بر قضا در رسيدن به مقصدش بسيار سريع‌تر عمل کرده است!
صرف‌نظر از اين استدلال، اين مسئله در تقسيم‌بندي‌هاي قرون گذشته نيز نمود داشته است که حتی بدون توجه به تلفیق انواع شوخ‌طبعی‌ها با هم، طنز را به نمايندگي از ديگر انواع شوخ‌طبعي ذکر کنند.»
بسیاری از لطیفه‌های عبید طنزند( به خاطر انتقادهای اجتماعی و سیاسی آشکار و پنهان آنها) اگرچه گاه با هزل و هجو نیز آمیخته می‌شوند ولی همین بعد انتقادی و اصلاحی آن باعث می‌شود که عنوان طنز بر آنان شایسته‌تر باشد.

با پوزش از اطاله کلام.ارادت داریم
صادق ایزدی گنابادی
1394/8/5 در ساعت : 14:43:9
سلام بر جناب سلیمانپور
1- در خصوص اینکه حضرت عالی فرموده اید باید در خصوص استفاده های قرانی نگاهی ادبیاتی داشت حرف درستی است به شرط اینکه شعر و تولید ادبی مورد قرانی را با ظرافت در ساحت ادبیات و شعر بکار ببرد نه آن که در آن مستقیم گویی جار ی و ساری باشد که بتوان در خصوص ان صدق و کذب را قائل شد شعر مذکور فاقد ویژگی هایی است که بتوان ضعف محتوای ان را با فرم و تکنیک و ادبیات توجیه کرد در این خصوص می توان ساعت ها نوشت و شعر مورد نظر را به بوته نقد گذاشت حرف حضرت عالی دهن پر کن و زیباست اما در مورد و مصداق مناسبی عرض نشده است
2-فرموده اید فحش و فحش است و در هجو رایج است این هم حرف درستی است اما
حرف بنده "نقد هجو "است نه اینکه در هجو فحش بکار برده نمی شود تمام حرف حقیر این بود که هجو در شرایط و فضاها ،رفتارهای حکومتی و سیاسی چندان مناسب نیست این رفتار های باید در مدیوم جد مثل شعری که جناب ال کثیر در خصوص حادثه منی گفتند به تصویر و کشیده شود و یا حداکثر طنز .
هزل و هجو ری اکشن مناسبی برای این نوع رفتارهای نیست فرموده اید بزرگان یزید را فحش داده اند من در خصوص یزید و شرایط و نوع عملکردش ان هم در یک دوران خاص هجو را در موردش می پذیرم
عزیر برادر
بنده تا اندازه ای طنز و شوخی هزل و طنز هجو را می شناسم بحث بنده را متوجه نشده اید
حرف من ؛ شرخ و تفسیر و توضیح هجو نیست بنده می خواهم بگویم در تولید هجو باید بلاغت رعایت شود بدین معنا که در محل و موضع مناسبی گفته شود
گرچه بنده به لحاظ شخصی فی الکل هجو و هزل را بر نمی تابم و مخاطب ان نیز نیستم ؛
هجو فقط از سوی کسی پذیرفته است که مورد ظلم واقع شود و قدرت دفاعی نیز نداشته باشد
عربستان ظلمی را بر ما روا داشته است ادعای ما نیز این است که می توانیم در یک ساعت خاک عربستان را به توبره بکشیم چه جایی برای فحش و ناسزا باقی می ماند
هجو فقط در دو حالت قابل قبول است یک ،تقابل ادبی و حرفی 2- از روی ناچاری ،طرف ظلمی کرده قدرت دفاعی هم نیست خوب حالا چهار فحش بدهیم تا تشفی پیدا شود
جناب سلیمانپور
مجدد برای بنده از باید ها و نباید های هجو سخن نگویید حرف بنده شرایط و اقتضای هجو و هزل است بدین معنا که در چه زمانی باید از این نوع ادبی استفاده کرد
وقتی که این شرایط رعایت شد بعد می شود رفت روی نقد شعر هجو و انگاه به نقد ان پرداخت
و اما عزیز برادر
وقتی که خود حضرت عالی شعر مورد اشاره را هجو می دانید چه طور ان را در ستون طنز گذاشته اید
حضرت عالی که بنده بی سواد را متهم به نگاه غیر ادبی می کنید چرا هجو و هزل را در محل طنز قرار داده اید
برادر من
بنده هم میدانم که گاهی مرز های طنز و هجو به هم امیخته می شود اما علمای ادبیات به نوعی بسامد ، تمرکز و مرکزیت قائل هستند بسامد و تمرکز شعر مورد اشاره بر هجوو هزل گذاشته شده است و نمی توان ان را به مردم به جای طنز قالب کرد
جناب سلیمانپور
چه خوب است که حضرت عالی ستونی را برای هجو و هزل در سایت باز کنید که امثال حقیر تکلیفمان روشن باشد نه اینکه برروی بسته چیزی نوشته باشد و درون ان چیز دیگری
خدای حضرت عالی و خانواده را عزیز بدارد
عباس خوش عمل کاشانی
1394/8/3 در ساعت : 20:27:51
درود بر عموصادق صدیق و مهربان.اگر در چند روز اخیر در شعرهای ارادتمند مداقه می فرمودید به روشنی در می یافتید که دوستار رباعی ذیل را پس از خواندن این شعر در ستون طنز سروده ام:
آلوده مکن زبان خود را با هزل
کز طنز رهی دراز باشد تا هزل
تکلیف مرا و خویش را روشن کن
یا طنز بگو برای مردم یا هزل....
صادق ایزدی گنابادی
1394/8/4 در ساعت : 19:9:23
سلام بر شاعر بزرگ عباس خوش عمل
رباعی حضرت عالی را خوانده بودم ولی متاسفانه مصداق ان را متوجه نشده بودم یعنی چون اول رباعی را خوانده بود م وبعد از مدتی شعر را دقیق نتوانسته بودم مصدا ق را بفهمم
همه انچه را که حقیر در چندین سطر گفته ام شما در همین رباعی رساتر زیباتر فرموده اید
اصلا خوب است که ستونی برای هزل و هجو هم در سایت راه اندازی شود
سعید سلیمانپور ارومی
1394/8/4 در ساعت : 22:35:59
سلام بر جناب گنابادی عزیز (متخلص به عمو صادق!)و ممنون از اینکه وقت گذاشتید و این سطور را قلمی فرمودید.بنده نیز جسارتا در پاسخ به اشکالات وارده چند سطری قلمی کردم و ارسال کردم که در بخش نقد ظاهر خواهد شد.

اکرم بهرامچی
1394/8/11 در ساعت : 1:42:59
با سلام و عرض ادب
از استاد بزرگوار بسیار ممنونیم فکر می کنم اکثر شاعران عضو این سایت در این مورد با شما موافقند چون مدت زیادی از اختصاص بخش طنز به این موضوع می گذرد اما هیچ تمایلی برای هجو سرایی مشاهده نشد ./سپاس
صادق ایزدی گنابادی
1394/8/13 در ساعت : 11:41:49
سلام بر شما
تشکر
بازدید امروز : 7,650 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,723,118
logo-samandehi