دشت... دریا
http://haalaato.blogfa.com/post-166.aspx
امسال ماه محرم اینطور شروع میشود که بالاخره کتاب استاد علی معلم با نام "مجلس حرّبن یزید ریاحی" در 34 صفحه منتشر شده است. کتابی که شعرش، شعر زندگی لحظهلحظۀ هر انسانیست. انسانی که آزاد آفریده شده و در مسیر زندگی خود همواره بر سر دوراهههای انتخاب قرار میگیرد و اگر فراموش نکرده باشد که با اختیاری که دارد و انتخابی که خواهد کرد، لحظه به لحظه آیندۀ محو و رازآلود خود را ترسیم خواهد کرد، آن وقت به ارزش این امتیاز و حساس بودن نحوۀ به کارگیری آن بیشتر واقف خواهد شد.
شعر معلم واگویههای ذهن و دل حر است، مرد آزادهای که ارزش این انتخاب را میداند. مقدمه و توضیحات استاد محمدرضا تقیدخت نیز بر ارجمندی این کتاب افزوده و لحظههای ویژۀ آن را برای گروه بیشتری از مردم قابل درک کرده است.
روز پنجشنبه چهارم آذرماه، در مراسم نخستین همایش ادبی هنری "باران غدیر" که به منظور تجلیل از ادبای مسیحی لبنان برگزار شد، معلم این شعر را با همان فراز و فرودهای روحی حر اجرا کرد، به شکلی که با دقت در چهرۀ این مرد میتوانستی انقلاب درون جان حر را با چشم جان ببینی. نمیدانم شنیدن این شعر ارزشمند اما طولانی چقدر در حوصلۀ مهمانان لبنانی گنجید، که حتما گنجید، اما شنیدن دوبارۀ این شعر که در طول ویرایش کتاب استاد، با آن زیسته و از درک سختی لحظههای انتخاب بارها با حر گریسته بودم، به من حکم کرد که فرازهایی از آن را با خودم به تکرار بنشینم:
ـ سلام ای حُسنِ محض و محض حسن
اینک من آن زشتم
که خار اولین را
در مسیر گلرخان کشتم
منم آن خس
که سنگ فتنه را در راهتان هِشتم
کنون بازآمدم زانسان که هستم
خاکم و خشتم
ـ نه حرّ!
(سلطان عالم گفت)
تو ... آزادهای، مردی
به راهت چشمِ حسرت داشت عالم
تا که برگردی
دکتر محمدرضا تقیدخت در پینوشت این مصرع نوشته اند: این فراز از اشارههای ناگفته در داستان این مرد ریاحی است؛ از آن دست اشارهها که من در مقدمۀ این شعر، گفتم در تاریخ و مقتل به آن وقعی نهاده نمیشود و میبایست چشمی تیزبین آنها را بیابد. فارغ از عمق و برجستگی این فراز به لحاظ بیانی و معنایی، محتوای آن میتواند مصدر سؤالات اساسی در ماجرای حر باشد. « به راهت چشم حسرت داشت عالم تا که برگردی» یعنی تو از ما بودهای...
...
آی آی...
ای خلق!
نزدیک است راه دوست...
نزدیک است
این حسین است
این همان خون خدا
این اوست
نزدیک است
حضرت معشوق عاشقجوست
نزدیک است
قبله، آری قبله از این سوست...
نزدیک است...
ما را از خود میداند و همیشه در این نزدیکیست، لای این شب بوها، پای آن کاج بلند... ما چقدر به دودلیهای زادۀ آزادگیمان نگاه میکنیم و به کدام سو میرویم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فروشگاه کتاب انتشارات سوره مهر (حوزه هنری، تقاطع حافظ و سمیه) باید این کتاب را داشته باشد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 4:47:14
| تعداد مشاهده این شعر :
1263
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.