سلام بر شاعر محترم
(این مطلب فقط برای شاعران بسیار جوان و تازه کار قابل استفاده است از اساتید بزرگوار جهت توضیح واضحات عذر خواهم )
یاد م می اید که جناب حاج محمدی ایراد وزنی به مصراع "بوی خون می چکد ا زعشوه ی عشق" از چهار پاره ای به مطلع "پاره کن سر گذشت امشب را "متعلق خانم بهناز دهقان وارد کرده بودند .
در حقیقت مصراع مورد اشاره را به سه صورت می توان خواند که دو شکل آن گرچه طبیعی تر و روانتر است و اما مشکل وزنی دارد
بو/ی/ خون/ می /چ/کد/ از/ عش/و/ ی /عشق این خوانش اگر چه طبیعی و از نظر نحوی روانتر به نظر می رسد اما به لحاظ وزنی غلط است
بو/ی /خون /می/ چ/ک /داز/ عش/و/ ی/ عشق این خوانش نیز طبیعی و حتی به تنهایی از نظر وزن مشکل ندارد بلکه با دیگر ابیات چهار پاره هم وزن نیست
بو/ی /خون/ می/ چ/کد /ا/زعش/و/ ی/ عشق این خوانش گرچه غیر طبیعی است اما به لحاظ وزنی درست است
در این موارد که شعری را باید بر خلاف طبیعت زبان خواند تا وزن درست شود از سرزنش شاعر نمی توان گذشت
مصراع "که با ویم نباشد هیچ کارم "
نیز چنین حکایتی دارد
شکل طبیعی خوانش این مصراع این است
که /با/ وی/ یم /ن/باشد /هیچ /کارم
که به ضرورت وزن باید این گونه بر خلاف طبیعت زبان خواند
که /با/ و/یم/ ن/با/ش/دهیچ /کا/رم
البته بگذریم که ضمیرمتصل م اتصال به وی نیز فقط برای پر کردن وزن امده است
"هیچ کارم با وی نباشد" بر گردان طبیعی این مصراع می باشد که شاعر برای پر کردن وزن کلام را از شکل معمول ان خارج کرده است که در این مورد نیز باید یقه اش را گرفت و گفت ..این چه بلایی است که برسر ...
و اما ؛
ضرورت وزن ببینید چه بلایی بر سر این مصراع آورده است
چ/گو/نه/ یا/ب/م وی/ به/ت/ر از/ این
شکل طبیعی این جمله این است
چه گونه اورا بهتر از این بیابم
که رعایت وزن باعث شده است "را" بر خلاف سیاق جمله حذف شود ؛
ی بر سیاق گذشتگان که امروزه بسیار منسوخ شده است به او اضافه شود .
بعضی شاعران برای توجیه اینگونه نا ملایمات زبانی می فرمایند گذشتگان این موارد را مرتکب شده اند پس ما هم می شویم که باید گفت شاعر عزیز ،
اقتضات و مناسبات بر خورد با زبان بکل امروزه دگرگون شده است طبع و ذوق مخاطب امروزی تفاوت نموده و اگراین ناهمواریها موجب اشکال در فهم نشود حداقل در حوزه ی تاثیر گذاری نا مطلوب خواهد افتاد