ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



محرم
وَ آفتاب ، در آینه اش تکلم داشت در آن دقایق آخر لبش، تبسم داشت در آن دقایق آخر که در نگاه ِحسین (ع)_ _ سبوی تشنه لبان را به اشک ِخون ،گم داشت نه دست دارد و نه پا که احترام کند بهار را که قدومی پُر از ترنّم داشت ادای سجده ی شکرش ، وضو نمی خواهد _ _ به خاک غرق به خونش اگر تیمم داشت رسیده است به آرامش ِ لب ِ ساحل همانکه سینه ی مواج پُر تلاطم داشت فدای چشم برادر شده است چشمانی _ که با نگاه غریب ِ پدر تفاهم داشت به نام نامی عباس،  آسمان ِ  غزل _ میان برکه رخ یار را تجسم داشت دو پلک خسته ی خود را به روی هم بگذاشت اگر چه بغض درون دلش تراکم داشت # هوا ، هوای بهشت است و صحن ِ شش گوشه _ _ پرنده کرد دلی که هوای گندم داشت ...... شبیه ماه که رویی سپید داشته باشد همین بس است نگاهی شهید داشته باشد میان ِگیس سیاه شبی بلند ، چو صبحی برای روز مبادا نوید داشته باشد پسر شبیه پیمبر ، پدر بس است برایش _ _ که با نظر به رخ او امید داشته باشد تمام مردم ِ این شهر بی وفا همه یکسو همین بس است علی(س) را مرید داشته باشد # نگاه کن به دوچشم پدر که لحظه ی آخر خوش است ناز تو را او خرید داشته باشد میان ِ این همه تشنه  به خون ِ غرق ِ تجاهل مباد ، دشمن ِ تو برتو دید داشته باشد سید مهدی نژادهاشمی
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1396/7/1 در ساعت : 21:12:27   |  تعداد مشاهده این شعر :  422


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 9,228 | بازدید دیروز : 10,886 | بازدید کل : 121,882,091
logo-samandehi