ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



میلاد رسول نور.


 



 



و یک بار دگر



خورشید



 با انگشت سحر آمیز



درِ یک سینه را لرزانده ...



 آن را باز می کرد



و مرغ خفته این خانه را آواز می کرد



درونِ خانه های مردم آن شهر



پُر بود از غبار جهل و نادانی



ولی این بار



مرغ دل



به محض دیدن خورشید تابان



 نغمه ای را ساز می کرد



فضای شهر پر بود



 از هُبل، سنگی تراشیده



و عزّی گوشه ای دیگر



بعنوان خدای مردم مکه !



نشسته پیر جادوگر...



 برای کودک و پیر و جوان



با آب و تابی جاهلانه



خطبه ی "اعجاز" می کرد



پدرها دختران خویش را در گور می کردند...



نجاست خواری و فقر و جهالت بود و خون خواری



و عُزّی در میان شهرِ بتها،



همچنان جا باز می کرد!



عرب در قعر نادانی



عجم درگیر موهومات...



زمین در سینه ی خود حس اشمئزاز می کرد



که ناگه آسمان غرّید



و طاق امپراطوریّ کسری سر نگون شد



صدای یا محمد عرش را لرزاند



و نور مشرق خورشید...



از حدش فزون شد



عرب در حیرت نوزادِ نور و علم و اندیشه



عجم در بهت این پیکِ سراسر نور ، شوریده



جهان مات از چنین موجود پاکیزه



زمان حیران از این مخلوقِ نادیده



زمین مغرور از این گهواره بودن بر خودش بالید و شاهد بود



"محمد از همان آغاز خود اعجاز می کرد"



و او آمد ...



که یک بار دگر اما برای آخرین پیغام



برای مرد و زن، پیر و جوان، حق را کند تبلیغ



و قرآن خدا را با خودش آورد



و او از لحظه ای که در حِرا، تا عرش هفتم رفت



همه پیر و جوان و مرد زن را



برای مهربانی و صفا، آواز می کرد



و با پیغام عشق و راستی



پیغام دارِ امّی مکه



تمام راههای آسمان را باز می کرد.



 





 


کلمات کلیدی این مطلب :  میلاد ، رسول ، نور. ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/21 در ساعت : 13:15:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1067


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/22 در ساعت : 8:53:21
سلام و عرض ارادت
خجسته میلاد پیام آور نور و مهربانی بر شما مبارک ، شعر دلپذیر و شور آفرینی ست
دست مریزاد و برقرار باشید

///////////
استاد عزیز
عید بزرگ و واقعه تکرارنشدنی مبارک تاریخ را بر شما نازنین نیز تبریک عرض نموده خالصانه ترین آرزوها را برای آن جناب از خداوند منان مسالت می نمایم.
حسب دستورتان و به رسم امانتداری ، بخش خصوصی از فرمایشاتتان را حذف کردم وگرنه برای من افتخار بزرگی است که راهنمائی های شما را نسبت به این برادر کوچکتان ، مانند نمایشگاهی از دستاوردهای خود به نمایش دیگران بگذارم.
به دیده منت، مو به مو ، رهنمودهای شما را اجرا خواهم کرد.
از جناب قزوه ، بی نهایت تشکر میکنم که مقدمه مبارکی برای رساندن مشتاقینی چون من ، به محضر اساتید سفره گستری چون شما میسور کرده و خداوند را برای این نعمتش ، ثناخوان هستم.
با احترام
محمد تقی قشقایی
1390/11/22 در ساعت : 8:41:20
سلام جناب دلخوش عزیز
لذت بردم از شعر.
جسارتا در مورد عکس تان می خواستم بگویم که شبیه پوستر های کاندیداهای انتخاباتی است. عکس دیگری دارید؟

یا علی- پایدار باشید
/////////////
سلام بر برادر عزیزم قشقائی مهربان
ممنونم از توجه بزرگوارنه تان به این برادرتان. خجسته باد این عید بزرگ بر شما و خانوادره محترم.
در مورد عکس، از کجا فهمیدین من هم می خواهم نامزد انتخاباتی جامعه ادبی کشور شوم؟ !!!!شوخی شوخی یک وقت جدی نگرین ها. درست می فرمائید، عکسم را در اولین فرصت عوض خواهم کرد. فعلا که این سرماخوردگی در منطقه زیر 35 درجه، همه چیز را متوقف کرده است حتی چرخش غربال موس را!!
موفق و پایدار
حق نگهدارتان
اعظم پردل
1390/11/21 در ساعت : 20:0:27
وصف وتوصیفش نامحدود است.دنیایی وام دار اویند
میلاد مبارک
مستدام باشید
//////////
بر شما نیز این واقعه تکرار نشدنی مبارک، خجسته باد.
ممنون از حضورتان
بازدید امروز : 5,973 | بازدید دیروز : 12,053 | بازدید کل : 121,812,080
logo-samandehi