مرغ شب
دل خودرا به که بندم چوتو دلدار نباشی
به چه کس رو بنهم چون تو مرا یارنباشی
توبگودور که گردم ؛وفدای که شوم من
به جهانی که در آن نقطه ی پرگارنباشی
چوگلی هرز به صحرا تک وتنها به بیابان
تواگرنورامید دل بس زار نباشی
به کجامن ببرم دل به کجاچون تو بجویم
چو تومحبوبه ی دل سرورو سالار نباشی
نشود رام به هرجا دل سرگشته ی پر غم
چوتو منظور دل من وتو غمخوار نباشی
به دو گوشم بنهم پنبه ی آهن که بجزتو
بنوازد،تونوارنده ی گیتار نباشی
مرغ شب بادل تنها خبری گفت زرازت
من از آن شب به تو بستم دل وسردار تو باشی
کلمات کلیدی این مطلب :
مرغ ،
شب ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/20 در ساعت : 21:46:58
| تعداد مشاهده این شعر :
1139
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.