ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ردّ خون بر لبان شب ماسید ،ماده گرگی به ماه می­خندید....

ردّ خون بر لبان شب ماسید ،ماده گرگی به ماه می­خندید

حکم بر واژگونی ما بود،بی بی دل، به شاه می خندید

پیرهن خون چشیده و تن سوز،مصر هم یک سراب از گرما

با لبی خشک و باز، رو به خدا،شکل یک گرگ،چاه می خندید

مقصد از خاطر مسافر رفت،واژه از یاد شبه شاعر رفت

شاعر از جاده ها عقب می ماند،رو به هر شعر،راه می خندید

درد می زد به گوشه ی چشمم،مژه ام میله میله می لرزید

همه را،راه راه می دیدم،خط خطی این نگاه می خندید

بغض پرکرده بود روحم را،منقبض می شد و ترک می خورد

روحم  این حال را نمی فهمید،گریه ام اشتباه می خندید

هفت زن شد تنم،دهان رویید،لب به لب زخم تازه می بوسید

پا به پا خورد روح شعرم را،روی هرچاکراه می خندید

هفت زن شد،که هفت گوساله،چاق و لاغر نداشت می بلعید

قحطیه سیب و گندم و آدم،تن به تن از گناه می خندید

بی غزل-من- غزل غزل بی من،وزن بی وزن،وزن در شعرم

آینه بود و زن به من خیره،در سپیدی سیاه می خندید

نیمه ی گم،که کرم پوسیده اش،لب شیطان مدام بوسیده اش

مرد من،باز هم خدا می شد،رو به زن قاه قاه می خندید

 

کلمات کلیدی این مطلب :  ردّ ، خون ، بر ، لبان ، شب ، ماسید ، ،ماده ، گرگی ، به ، ماه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:14:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  1304


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 6,759 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,979,680
logo-samandehi