ازغم دل چه بگویم به تو حالا صنما
می زنم این دل غمدیده به دریا صنما
دل دریا زغم موج دلم زار گریست
قطره ای اشک زچشمان تو حاشا صنما
ای صنم دست مزن بر دل این عاشق پیر
چون فتد درخم چوگان قد رعنا صنما
گر چه مهجوری نازک لب تو کشت مرا
ناامیدم مکن از معجز فردا صنما
غصه ی هجر تو از زهر جگر سوز تر است
جگرم سوخت زهجران تو جانا صنما
دل شیدا زده را عشق تو در سر هوس است
تو بگو تا چه کنم با دل شیدا صنما
من خدا را به یقین یاد کنم از سر صدق
با قسم بر قد رعنای تو تنها صنما
هر چه از جور تو بر ما برسد باکی نیست
بوسه ای از لب خود ده لب ما را صنما
می اگر بر لب عاشق بدهد لطف صبا
جرعه ای هم برسان بر لب صهبا صنما
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/27 در ساعت : 22:47:58
| تعداد مشاهده این شعر :
1182
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.