آنکس که ترا یافته آرام بگیرد
چون صیدکه آرام به یک دام بگیرد
هم همدم وهم مونس وغمخوار توباشی
نام توبرد از دل خود کام بگیرد
راضی نکند وعده ی فردای تو او را
ازیاد تو از عشق تو الهام بگیرد
از هر رگ هستی چوشود نام تو جاری
با جان ودلش پاسخ ابهام بگیرد
اندیشه کند پاک به یادت همه اوقات
واز دست تواز هر صفتت جام بگیرد
گرسخت گرفته است براو دور زمانه
با تکیه به نامت همه انجام بگیرد
بی مهر رخت خاک وخسی بیش نباشد
با مهر تو انسانیتش نام بگیرد
سخنی بادستان :من خودم را شاعر نمیدانم وتقاضادارم اگر ایرادی میبینید بفرمایید
کلمات کلیدی این مطلب :
آرام ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/31 در ساعت : 0:48:11
| تعداد مشاهده این شعر :
1059
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.