فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بشنوید افسانهی جانسوز من را عاشقان
لحظهای هم گوشهی چشمی به زیر پایتان
دل ز کف افتادهی شوریدهای از روی شوق
سوی کوی جانفزای دلربایی شد روان
جذبهی عشقی نهان میخواند او را سوی او
آتشی هموارِ او میکرد رنج راه آن
بهر دیداری ز یاری بود سر تا پا امید
شوق وصلش نفخهای از پای تا سر داده جان
هرچه را میدید زو میدید و سوی او روان
یار دیده میشمرد او هرکه زو دادی نشان
بس نشانها سر زد اما آه و صد آه او نبود
هرکجا جمعی به نام او به گِرد دیگران
عاشقان دستش بگیرید و وِرا یاریکنید
او برای این جهان دل برنکنده زین جهان
تاریخ ارسال :
1391/2/18 در ساعت : 23:14:35
| تعداد مشاهده این شعر :
810
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.