ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل زخمی


گاهی تورق گذشته تو را به دور می برد.شاید هنوز هم عده ای این شعر را ...



غزلی که مربوط به سال  74 است و آن روزها در روزنامه ی جمهوری اسلامی چاپ شد و بر سر این شعر چه حرف ها شنیدم!



 



 



دخیل بسته ای تو به باوری که زخمی ست



به این امام و شمشیر ...به این سری که زخمی ست



 



ولی خدا گواه است کسی در این حوالی



نظر نمی کند بر برادری که زخمی ست



 



چه جای این تغافل؟! چه جای رنگ و نیرنگ؟!



که آب خویش داده ست به دیگری که زخمی است؟!



 



خدای من چه دردی! ...در این قبیله رسم است



که بر شتر ببندند اباذری که زخمی ست!



 



حکایت غریبی ست...به چاه گفت و گو کرد



میان این همه مرد!!! دلاوری که زخمی ست



 



درون سینه این دل چه بی قرار و تنهاست



چگونه پر بگیرد کبوتری که زخمی ست؟!



 



 



 



 


کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، زخمی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/2/20 در ساعت : 0:8:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  1006


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکبر نبوی
1391/2/20 در ساعت : 1:49:25
درود بر جناب رضوی گرامی
غزل بسیار زیبای تان را با لذت خواندم.
سربلند باشید
عباس خوش عمل کاشانی
1391/2/20 در ساعت : 9:58:48
درود بر شما.صدسال دیگر هم که بگذرد این شعر از آن شعرهای زنده و به روز و همیشگی خواهد بود.به نظرم یکی دوبیت را از اصل شعر حذف کرده اید.
حمیده میرزاد
1391/2/20 در ساعت : 17:28:54
سلام جناب رضوی
غزل زیبا وفاخری بود.
قلمتان پر توان باد
رضا خوشحال
1391/2/20 در ساعت : 0:15:46
سلام خوب بود
علی‌رضا حکمتی
1391/2/20 در ساعت : 13:41:33
باسلام کارهای زیبایی بودند.
دکتر آرزو صفایی
1391/2/20 در ساعت : 0:27:13
سلام جناب رضوی
خواندم و بهره بردم
برقرار باشید
سید اکبر سلیمانی
1391/2/20 در ساعت : 17:4:36
محسن جان سلام. غزل بسیار زیبایی بود از اونایی که فکر می کنم مختص دهه ی هفتاد هستن و بعد ما دیگه ازشون ندیدیم !!! چراشو نمی دانم ولی فکر می کنم الفاظی مثل آوانگارد و پست مدرن و...اجازه ندادن اون حس همیشگی وارد کارا بشه یا اینکه ما خوب نشناختیم. خیلی لذت بردم فقط جسارتا احساس می کنم اشکال تایپی تو بیت " حکایت غریبی است..." باشه چون هم " ت "در غریبی و هم " د " در "مرد" اضافه ان. سبز باشی
بازدید امروز : 3,000 | بازدید دیروز : 27,598 | بازدید کل : 121,903,461
logo-samandehi