گاهی تورق گذشته تو را به دور می برد.شاید هنوز هم عده ای این شعر را ...
غزلی که مربوط به سال 74 است و آن روزها در روزنامه ی جمهوری اسلامی چاپ شد و بر سر این شعر چه حرف ها شنیدم!
دخیل بسته ای تو به باوری که زخمی ست
به این امام و شمشیر ...به این سری که زخمی ست
ولی خدا گواه است کسی در این حوالی
نظر نمی کند بر برادری که زخمی ست
چه جای این تغافل؟! چه جای رنگ و نیرنگ؟!
که آب خویش داده ست به دیگری که زخمی است؟!
خدای من چه دردی! ...در این قبیله رسم است
که بر شتر ببندند اباذری که زخمی ست!
حکایت غریبی ست...به چاه گفت و گو کرد
میان این همه مرد!!! دلاوری که زخمی ست
درون سینه این دل چه بی قرار و تنهاست
چگونه پر بگیرد کبوتری که زخمی ست؟!
کلمات کلیدی این مطلب :
غزل ،
زخمی ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/20 در ساعت : 0:8:2
| تعداد مشاهده این شعر :
1006
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.