گاهی دلم می خواست پیشت میهمان بودم
گاهی که نه، همواره قبراق و جوان بودم
درد دلِ ناگفته ی من را تو می دانی
یعنی فلانی! هر کجا من میزبان بودم
باور نخواهی کرد شاید این که می گویم
در هر نفس ، مشتاق تر از دیگران بودم
آثار دلتنگی است چيزي را که می بینی
دیشب دوباره پیش تو در جمکران بودم
سخت است ، می دانی ! جواب هر که را دادن
آخر همیشه، پاسخ پرسشگران بودم
دیشب که در آیینه، خود را یک نظر دیدم
پیری ولی چشم انتظار آسمان بودم
یک روز هم تا آخر عمرم اگر باقی است
خواهم نوشتن عاشق صاحب زمان بودم
من نیستم کمتر از آن محتاج و درویشی
در کوی تو ، در انتظار تکه نان بودم
ای از تبارِ مادر سادات زهرائی
از کودکی در سوگ ماهِ بی نشان بودم
اینبار هم تا صحبت من شد ، بدان آقا!
از ابتدا من عاشقِ دیدارتان بودم.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/9 در ساعت : 12:29:21
| تعداد مشاهده این شعر :
960
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.