سلام
طاعت قبول عزیز دل برادر./
این غزل در مکتب "اصفهان" و سبک اصفهانی سروده شده است :
/مضمون پردازی در مکتب اصفهان و عریض بودن ابیات ویژگی "غزل سبک اصفهانی "است./
در برخی از ردیف ها چون قافیه سخن را به اتمام برده ، فضای خالی احساس می شود ، مثل :
/مرا از مَشعرِ اسرار مي راني ، من امّا خوب مي دانم/
سپندم ، مي پسندم در منايِ شعله قربانت ، چه خواهم كرد/
یا در این بیت احساس می شود ، مخاطب ردیف ، باید کس دیگری باشد :
/اگر سروي كه چون مرگ ايستاده پيشِ چشمانم فرو افتد/
فروافتم اگر چون مرگِ سروي پيشِ چشمانت، چه خواهم كرد (چه خواهی کرد؟)/
مطلع نیز دارای ضعف تالیف است: علاوه برسه بار " چه خواهم کرد" پنج "م" ضمیر اول شخص دارد در مقابل دو "ت " ضمیر مخاطب. این نشان حیرت نیست که عدم بلاغت به شمار می آید.
به مستي مي پرم بر آسمان و ، چشم بر امنِ زمين دارم/
زمين ناگاه اگر غلتيد چون گويي به چوگانت ، چه خواهم كرد/
زمان در این بیت ، گویی به هم پیچیده : می پرم و دارم؟ غلتید و دارم ؟ و یا این بیت:
چنين كآشفته سر ، در كنج عزلت ، دست كوبان پاي افشانم/
اگر ذوقِ سماعم بود روزِ بردهْ رقصانت، چه خواهم كرد/
الان که دست کوبان و پای افشان هستی ، مگر با سماع ، چه فرقی دارد؟ مگر نه در حال رقصی ؟ پس "چه خواهم کرد" /یعنی چه؟/
باز حشو ضمایر همانند مطلع در مقطع غزل نیز دیده می شود مثل بیت بالاترش که آکنده از ضمیر اول شخص مفرد است./
بیت سوم را از لحاظ محتوایی نمی پسندم، چون از فخامت عرفانی خارج و وارد لذت گرایی غنایی شده است. چرا که واژه "دامان " تنها برای منظور " اروتیک" به کار نمی رود و وسعت فیض را ،مثل سایه ،می رساند./
برقرار باشید و پاینده./این هم از مضرات دوستی با اهالی "نقد و تحقیق"/به هر حال باید ببخشید، امید وارم جسارت نشده باشد.یاحق.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با درود فروان خدمت استاد موزون گرم !
یکم آن که : بنده نوازی کردید استاد که برای نقد این غزل فرصت گذاشتید . من و غزلم به خود می بالیم .
دو دیگر آن که : نکاتی که اشاره کردید اتفاقا به جا بود و البته اشکال ضعف تالیف در بعضی ابیات را با این شرط بزرگ می پذیرم که کار در این وزن های طولانی اولا تجربه بالایی می خواهد که البته بنده نداشتم و ندارم. دوم آن که در بسیاری از آثار از این دست این ضعف تالیف پیش می آید حتی در آثار بزرگانی چون صائب . البته این حرف بنده را اگر بیراه نگفته باشم ، می توان عذر بدتر از گناه نیز دانست .
سوم آن که : توضیحی و شاید توجیهی برای بعضی نکاتی که حضرتعالی بیان فرمودید وجود دارد که در زیر به آن می پردازم
در بیت :
مرا از مَشعرِ اسرار مي راني ، من امّا خوب مي دانی/
سپندم ، مي پسندم در منايِ شعله قربانت ، چه خواهم كرد
اگرچه ضعف تالیف را می پذیرم، از نظر معنایی فضای خالی ندارد با این توجه که :
ترتیب واژگان بیت به نثر چنین می شود : مرا از مشعر اسرار می رانی اما خودت خوب می دانی منی که سپندم و قربان شدن در منای شعله ات ، پسند خاطر من است ، در این وقت ـ وقت رانده شدن از مشعر اسرار ـ چه خواهم کرد . یعنی خوب می دانی چه خواهم کرد .
ادامه دارد ...