ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زخمواره

 

بسم الله

 

 

دلش از غصه خون شده ست اما، خنده ای گرم و با نمک دارد

گـل این قصه گرچه پـژمرده ست، در سرش فکر شاپـرک دارد

خورده گلبـرگ او نشان خزان، غنـچه اش بی گناه خشکیده

از اهـالی کـوچه بـاغ فقـط خبـر از قـصه قـاصدک دارد

زد شبیخون به آسمان طوفان هر ستاره به گوشه ای افتاد

و از آن شب به جرم یاری مـاه چهره ی آفـتاب لک دارد

او که لبـریـز آتـش و نـور است چکه چکه به خاک میریزد

آه خورشید قصه مان با شمع چقَدَر وجه مشترک دارد

سیـنه اش از غـروب میـسوزد آفتاب بهـاری این دشت

وقـت رفتن رسیده و انـگار زخـم پایـیـز نم نمک دارد....

بیصدا رفت یک شب از خانه، مهملش بود شانه ی مهتاب

و از آن شب هنوز شهر نبی به لب از غصه نی لبک دارد

 

محتشم در کنار شعرم نیست، شرح این قصه کار شعرم نیست

سینه ی زخم خورده ی تاریخ خبر از قصه ی فدک دارد....!

 

 

سید محمد مهدی شفیعی

بهار 1389

 


 

پ.ن:

        شایعه شده است که:

       ((مَـرد گریه نمی کند))

       نامردَم اگر تکذیب نکنم!

 

 

 

قنوت قافیه ها بروز است:

www.khastedell.blogfa.com

 

کلمات کلیدی این مطلب :  زخمواره ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:23:35   |  تعداد مشاهده این شعر :  1027


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,618 | بازدید دیروز : 27,598 | بازدید کل : 121,903,079
logo-samandehi