ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



درد های بزرگ ...


همداستان صادق و قیصر



 



 



درد های بزرگی ست در زندگی



درد هایی که مثل خربزه کنار دلت بزرگ می شوند



ریشه و برگ می دهند



خفه ات می کنند



 



گاهی این درد ها را می شود چید



قاچ زد



به تلافی شب های دل تنگی



مز مزه کرد



  جلوی مرغ و خروس ریخت ...



 



گاهی درد را می شود پیچاند



لای فست فود یک نظر بازی



بین پک کثیفی  ازسیگار بهمن



 بعدِ فحشی عمیق



گذاشت توی زنبیل بزرگ یک پیرزن



در ازدحام بی سرو ته مترو



 



مداد را شکست



به تصویر توی آینه بد و بیراه گفت



 



بعضی درد ها را می شود دست کاری کرد



به شکل یک دلقک درآورد



با او عکسی انداخت



و روی میز بزرگ اداری جا داد



بعضی درد ها را می شود خندید / پوسید / آب بست



 



 ( عزیزم !



عشق درد نیست



حتی اگر استعاره ی قیصر باشد در دوستی



عشق عارضه ایست در شباب شعور... )



 



درد اما گاهی



بزرگ تر است



                      عجیب تر ،



با تو زاده می شود



بازی می کند



هم لقمه ات می شود



بزرگ می شود



می شود شاه نشین پیشانی ات



بزرگتر می شوی



و او همچنان کودک



 از تو شیر می خواهد



زندگی را برایش لقمه می کنی



با اشک پا شوره اش ،



باور کن درد گاهی خودت می شود



گاهی عزیز تر



صندلی راحتی ات می شود که توی آن لم داده ای



کاغذی سفید می شود که ساعت ها  خیره می نگری اش



 



درد حتی بوی فلسفه هم نمی دهد



 



گاهی فکر می کنم درد



نفرین مدام  آن فرشته ی منتقمی ست



که با تو متولد می شود



و در تجمع سرطان های بی شمار حیات



گاهی نطق های طولانی می کند



 



من کودکی را می شناختم



که اینگونه زیست



با یکی از همین درد ها



من دردی را زیستم



که اینگونه کودکی ست ... 


کلمات کلیدی این مطلب :  درد ، های ، بزرگ ، ... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/5/16 در ساعت : 10:47:9   |  تعداد مشاهده این شعر :  1057


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1391/5/16 در ساعت : 23:32:21
سلام جناب استاد ضیایی عزیز

دردهای دنیای مدرن را چقدر استادانه در قاب واژها تصویر کرده اید زبان شعری شما انحصاری ست درود بر شما
علی عبداللهی
1391/5/17 در ساعت : 10:56:21
سلام عزیز
از قسمت درد اما گاهی ...... رد پای فرم شعر تولد دیگر فروغ را می شود دید البته با نگاهی به درد و موضوع پر اهمیت آن و مخصوصا در بند آخر نوعی بازگشت به خود خود و بازی زبانی زیبا با آن برای عمق بخشی به نگاه شعر که البته خوب از کار در آمده
موفق باشید
احمدرضا قدیریان
1391/5/16 در ساعت : 11:40:15
سلام بر دوست ارجمند شاعرم جناب ضیایی عزیز.
سپید دردمندانه زیبایی بود. خواندم و لذت بردم.
من هم مشتاق دیدار شما هستم. سپاس از لطفتان.
محمد شکری فرد
1391/5/17 در ساعت : 17:32:46
سلام استاد...خواندم و اموختم...و ممنونم از راهنمایی تان...

نسرین حیایی تهرانی
1391/5/16 در ساعت : 14:47:31
چه خوشحالم که توی این دنیای شلوغ دردهای بی دردی هنوز هم شعرهایی از این دست می خوانم. شعرهایی که با خون و گوشت عشق عجین شده است. سپاس
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/5/17 در ساعت : 22:31:16
اهل در د م وارث زخمي هزاران ساله ام

درد را من خسته كردم بر لبش تبخاله ام

درود بر شما شاعر گرامي ودردگونه ي سپيدو پر محتوايتان.
بازدید امروز : 10,852 | بازدید دیروز : 14,792 | بازدید کل : 122,466,588
logo-samandehi