بنام خدای علی
تکبیر گفت، حیّ علی العشق را سرود
معشوق روی عاشقش آغوش می گشود
بس بود آبیاری این شوره زارها
کج شد به سمت حضرت دریا جناب رود
هی می کشید ماه به همراه چاه آه
آه از نفاق و غفلت این قوم بی وجود
می رفت مرد با همه ی خاطرات سرد
از دست های بسته و از پهلوی کبود...
معراج در میانه ی محراب دیدنی است
چون شوق یک معاشقه در حالت سجود
نذر ظروف شیر یتیمان شهر شد
شیر خدا که ضربت شمشیر خورده بود
...
بعد از تو خطبه های زمین نا تمام ماند
ای بهترین مغازله! ای بهترین شهود...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/22 در ساعت : 18:26:15
| تعداد مشاهده این شعر :
1140
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.