آمد صدای خسته ای از اوج آسمان
لرزید قلب سردِ زمین و تکان تکان
مادر کنار پنجره چشمی به آرزو
بابا کنار پنجره ، آواز بی امان
مادر فدای دختر و دختر فدای او
آغاز درد و فاجعه ، آوار ناگهان
شب گریه های خسته ی یک مرد منتظر
فریادهای غصه از اینجا به بی کران
تکرار روزهای غریبیِ ارگ بم
تکرار اشک و غصه و این درد بی امان
یک تلِ خاطرات و قدم های بی کسی
صد کوچه درد و مادرِ تنهای بی نشان
*
این غصه در میان غزل جا نمی شود
صد دل فدای صبر تو ای خاک جاودان
صبر از تو شرم گین شود ای مرد آذری
بر تو سلام گرم من از کوه باقران
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/27 در ساعت : 13:24:31
| تعداد مشاهده این شعر :
1021
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.