ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



...


 





غزل، غزل که گام بر می دارد



دوبیتی چشمهات



دوباره شور بر می دارد



نفس...



نفس...



که سپید و برف می بارد



به چهار پاره ی اتاق می آویزم



تمام تکه های این بودن را



به داغی خبر نیامده می ماند



تمام حادثه ی روز



در سطری چند...



همین که خبر به چند می ارزد؟!



تمام لکنت باران



توی ظهر تابستان



که یعنی دوباره کودکی از نو



فرار از مدرسه و



نشانه های رنگی جرم در خانه



و رقص ترکه ای که دستانم را



عجیب برای آغوش و بوسه دوست دارد



و تازه این مطلع قصیده ای است



هوایی مرام قونیه و شیراز خفته در چشمانت



بهانه ی بازی و توپ می گیری



سر از قنات و کوچه باغ و نیشابور در...



... به در که می خورد انگشتان تابوت ات



داغ می شوم



به داغی خبر نیامده در سطری چند



دوباره سپید، سپید



می بارد



همین که من حوالی البرزم



یعنی: ایست!



بلوط گیسوانم:



دیوار!



که یک طرف عرق ریزان شرجی دریا



و آن سو ترک



کویری که برقع زده روی گنبد کبود



و خودش ترک ترک



عرق ریزان آسمان



فی الجمله فی الحال را که بر دارم



به پلکان عمود بلند مثنوی می رسم



و معنوی که ضجه می زند در نماز مادرم



دوباره قونیه



و هی!...



دستی در کار من که نه!



در کار این سطرها



الم می شود



همین که زمین ریشه می شود توی قاب هر درخت



غزل، غزل دوباره گام بر می دارد



بهار چهار فصل بودن را





 ری را جویباری



 


کلمات کلیدی این مطلب :  ... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/5/29 در ساعت : 14:37:36   |  تعداد مشاهده این شعر :  961


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سارا وفایی زاده
1391/5/31 در ساعت : 11:33:25
سلام
زیبا بود
علی میرزائی
1391/5/31 در ساعت : 18:52:16
سلام دست مریزاد
مصطفی پورکریمی
1391/5/29 در ساعت : 16:22:50
درود بر خانم جویباری زیبا بود خواهر خوبم اندازه ی قلم را روی 22 قرار بدهید تا چشم ما هم قادر به خواندن باشید
هادی سلیمانی (سیا)
1391/5/29 در ساعت : 16:44:27
زیبا بود
درود
بازدید امروز : 2,943 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,989,433
logo-samandehi