ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



در ذهن من جان امیدیست...
در ذهن من، جان امیدیست؛
چون آواز دخترکان غزه،
به وقت شادمانی ...

در ذهن من پرستوها می خوانند
و مرغکان دریایی،
مروارید عافیت را
بر سراروی غزه می پاشند؛
نه مرغهای شیاطین
بمبهای آتشین را!


در ذهن من، روشناییست؛
جهان آتشی ابدی در دل دارد
از آگاهی و عشق؛
و مردمان نشسته در بر آن
نان سفره ی عشق را
تقسیم می کنند...


در ذهن من، جشنی برپاست؛
فاخته ها می خوانند،
مردمان می رقصند
کودکان می خندند؛
و مادران خویش را به لطافت
آواز می دهند...

در ذهن من آبادیست؛
جهان، زخمی بر تن ندارد
نه اشکی در چشم
نه آهی در دل
و جز برای خنده و آواز،
صدایی اوج نمیگیرد.


در ذهن من بیداریست؛
کسی سلاح بر دوش ندارد
و گیس بافته دخترکان
با باروت و دشنه و آتش
در هم نمی شکند.

در ذهن من آرامشست؛
کودکان از بمباران نمی ترسند
از گرسنگی نمی میرند
و به وحشت و فریاد،
مادران مرده شان را
به خود نمی خوانند...

در ذهن من فراوانیست؛
لالایی مادران، بر بالین کودکانی سیراست؛
نه بر گور فرزندانی گرسنه!
و هیچ مادری،
فرزند مرده اش را
با خوناب دل
سیراب نمی کند...


در ذهن من آوازست ؛
جز مرغکان بهاری
بر فراز آسمان غزه نمی خواند
مهیب هیچ انفجاری نیست؛
و صدای جیغ وحشت کودکان
و ناله و شیون مردمان
سکوت شب را
در هم نمی کوبد

در ذهن من
جهان نشسته بر لب اندیشه،
و احتضار درد را
به تماشا نشسته است
و مردمان،
در دشتهای خشک فرودست
تن زخمی جنگلها را
از نو،
رفو میکنند

و زباله های تباهی را
از تن رودخانه ها می روبند...

در ذهن من، جهان خوشست به رقص موزون آدمها
و صبورانه زخمهای هبوط را
پینه می زند
و
منتظرست
این موجود خونخوار دوپا
راه تکامل خویش را
آغاز کند!

سرایش شعر:
راشین گوهرشاهی
کلمات کلیدی این مطلب :  غزه، راشین گوهرشاهی، صلح،تکامل ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1404/1/31 در ساعت : 16:20:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  4


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,240 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,983,161
logo-samandehi