درودبر بخش نقد بنده چندین نقد نوشتم ممکن است یکی از حرفهایم مثلا درست نباشد دلیل بر بی احترامی نیست بنده بی احترامی نکردم بنده منتقد نیستم فقط براساس دانسته های اندک ادبی دارم نظرات خودم را که برایشان دلیل دارم نوشتم الان باز می گویم واژه چگوری یک واژه نیست که خیلی ها بدانند چیست هر چند من ان را در شعر مرحوم اخوان ثالث خواندم اینطور باشد من که کردم واژهای کردی و مطالب کردی را در شعر می آورم در هرصورت خدانگهدارتان باشد
|
این نقد نیست انتقاد است...:بر من مدتهاست آشکار شده که اغلب «خوشم آمد» های ذیل شعرها مصداق «نان به هم قرض دادن» و «از هر دستی بدهی از همان دست می گیری » شده است.خود من یکی از شاعران پر«خوشم آمد» سایتم اما همین که چند روزی ذیل شعر کسی «خوشم آمد» نمی زنم ناگهان آمار «خوشم آمد»ها از شعرم کاهش چشمگیری می یابد.این ادعا به روشنی قابل اثبات است و شما با رجوع به دوسه شعر اخیرم می توانید به این مهم پی ببرید.یکی دیگر از عزیزان شاعر همشهری ام آقای رجبعلی زاده ی کاشانی است.او با این که یکی از شاعران خوب معاصراست و اشعارش در این سایت یک سروگردن از خیلی شعرها بالاتر است اما اقل«خوشم آمد» ها را به خود اختصاص داده است چون وی هیچگاه امضای «خوشم آمد» ذیل شعرکسی نمی زند و آدم دیرجوش منزوی به اصطلاح گوشت تلخی است.بیش ازین چه تصدیع دهم که :العاقل یکفیه الاشاره...و:خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل....
|
درود بر بخش نقد مصرع اول را خوب نخوانده بودم حق باشماست در مورد چگور هم چون محلی است بنده این ساز در منطقه مان نیست نمی شناسمش باید چکار کنم بخش نقد:از ویزگی های منتقد احاطه بر موضوع داشتن است. دوست عزیز منتقد اگر جایی دچار شک هستیم یا اطلاع درستی از موضوع نداریم بهتر است به شعر دوستان واینکه شاید با اطلاع واحاطه بر موضوع به شعرش پرداخته است احترام بگذاریم.از شما باز هم به خاطر توجه تان و صرف وقت برای خوانش شعر عزیزان ممنونم
|
درود بر شما دوست گرامی ابتدا باید بگویم یک نوستالژی زیباست از احساس غربت در خود كيستم؟ يك تكه تنهايي ، چيستم؟ يك پيله دلتنگي راستی پیغام این شعر برای محاطب چیست البته که گاهی شعر فقط پند و حکمت و توصیف واقعه ای برای بیدار شدن انسان نیست اما گاهی یک تصویر مثبت نیز آرمانگراییو تعهد را در شعر کامل کرده است آیا شعر شما اینگونه است از نظر حقیر که اگرچه اززیبایی های این شعر محظوظ می شوم اما در هایت یک حس تلخ هم مرا با خود می برد نمی دانم شاید به خاطر حضور واژ هایی مث:گرانسنگی، مرگ، بغض ، دلتنگی و... بین پیله و تکه در مصرع اول یک یای مکسوره بگذارید تا وزن درست باشد هر چند سنگین هم می شود این استفاده از چگور کمی شعر را باستانی می کند امروز سازی مثل چگور کاربرد اسمی ندارد بخش نقد:با سپاس از دوست عزیز جناب پور افشار واینکه به بانوشتن نقدشان دقت وتعمق شان به شعر را نشان میدهند لازم است چند نکته گفته شود.در مورد مصراع اول که گفته اید یای مکسوره اضافه شود،وزن سنگین نمی شود بلکه دچار اشکال می شود با اضافه کردن یا به پیله یک هجا اضافه شده ووزن به هم میریزد در مورد چگور هم باید گفت که استفاده از لفظ چگورچندان هم به باستان گرایی ربطی ندارد.این ساز سازی است شبیه به دوتار از سازهای رایج درمناطق ترک نشین مثل آذربایجان وکرمانج های شمال خراسان ونیز همدان میباشد.این ساز با همین نام بیشتر رایج است
|
با عرض سلام مجدد در مورد واژه ی محلی هم اگر قرار باشد در شعر بیاید بهتر است با ستاره ای مشخص کرد و در پاورقی شعر آن را تعریف کرد کاری که در کارهای مرحوم استاد منوچهر آتشی دیده می شود
|