جناب استاد.«نمی کنم چو از تو دوری...»اگر «چون» سهوالقلم است به «چو» تبدیل شود که وزن در صورت اول بواسطه ی یک گرده «نون» نافابل آشفته شده است. ---------------------- استاد من بسیار درست فرموده اید برای "سره " نوشتن همان "چو" بسیار عالی ست و شاگردتان نیز غلط ننوشته اند چون: "نمی کنم چو نز تو دوری" و اگر بین "چون" و "از " وقفه ایجاد شود، اشکال هویدا می گردد ولی با "قلب " الف همزه خوانده می شود "چونز تو " و اشکال وزنی و آشفتگی اش از بین می رود چون وزن شعر حالت تصنیفی و "ریتمیک" دارد ، اصلا اجازه دخل و تصرف را از سراینده اش می گیرد؛ چه بماند به آشفته گویی. فرمایش حضرت استادم به دیده ی منت . سپاسگزارم درپناه یزدان شادزی
|
سلام جناب موسوی خیلی جالب و دل نشین قسم به وسعت نگاهت، به آهوانهی سیاهت نمیکنم چواز تو دوری، بمان، تو بی بهانه با من! متفاوت با کارهای قبلیتونه. جالب، بدیع و شیرین. البته به استحکام و فخامت سبک دلخواه خودتون نیست. ارادتمندیم
|
سلام استاد قلمتان دلنشین است و زیبا دست مریزاد
|
سلام استاد
مبهوت شدم ... وفای جاودانه از تو، ضمانت زمانه با من
این شعر از اون عاشقانه هاست که آدم رو ساعت ها محو زیباییش می کنه ...
|
سلام غزل زیبایی بود به معنی متعارف غزل که تغزل است . البته کمترین سعی در مضمون سازی شده است که البته وقتی قرار باشد هرچه می خواهد دلتنگت بگوید ، آداب جستن امر مذمومی است . و همین اداب نجستن این شعر را صمیمی تر کرده است . نکته ی بارزی که بنده در این شعر متوجه شدم توجه شما به وآژارایی بوده است . ضمانت زمانه شبیه شور عشق و ت در تار گیسوانت ترانه ترانه و البته مصاریع دیگر . ظرافت سفالیام را، تو نشکن ای غرور سنگین! حضور ساقیانه با تو، سماع ساغرانه با من از این بیت ، « بی نهایت تر !؟ » لذت بردم . پاینده باشید
|
سلام استاد نازنین عاشقانه ی عاشقانه ای است و پیرانه سر خوراک بنده زنده باشد ---------------------------------- نوش جانتان گوارای وجود
|