آیه ی محکمم امروز به قرآن مُردم
متشابه به بهشتی پر شیطان مردم
مثل سنگی که به تیپای تو عادت کرده
بی قدم های تو در طول خیابان مردم
همه ی شهر قدم های مرا می دیدند
دو سه تا چپ ... دو سه تا راست ... کماکان مردم
کوچه از خالی چشمان تو بی رونق بود
رونقش داد قدم هام و پشیمان مردم
پهلوان پنبه شدی هرچه که رشتم پوسید
مثل یک معرکه از دوری میدان مردم
همه ی «جان» من او بود که امروز نبود
به همین علت ساده است که «بی جان» مردم
آه ... این تکیه کلام همه ی قاتل هاست
من بیچاره که در حسرت زندان مردم
زیر خاکستر من آتش شعرم زنده است
من ذغال تو که با هر پک قلیان مردم
من و پاییز ، ورقْ سوخته های بختیم
زیر پا خرد شدم - خش خش - و ... آبان مردم
شعر من آگهی فوت غزلخیز من است
من ... همان بغض که در قلب خراسان مردم
الهام عظیمی