درود بر شما بر دل نشست .... ..... سلام خدمت دکتر صفایی ممنون از لطف شما ممنون از خواندن دلنوشته پرایرادم
|
دوست عزیز سلام.در مورد وزن شعرتون باید بگم که اصلا ایراد وزنی نداره و این یکی از اختیارات شاعریه که به جای دو هجای کوتاه از یه هجای بلند استفاده کنن و فکر می کنم بهش ابدال میگن. و در شعر خیلی از بزرگان هم استفاده شده. در رباعی هم از خیام بگیر تا رباعی سرایان امروز مانند بیژن ارژن در شعرشون به کرات از این مورد دارن. "گویند کسان بهشت با حور خوش است/ می می گویم که آب انگور خوش است" در این رباعی " می گویم " از لحاظ وزنی مشابه " تاریکی " در شعر شماست. فکر میکنم این از اون دست کاراییه که اگه بیشتر پرداخت بشه کارموندگاری میشه. معمولا در رباعی وقتی یه رباعی خوب با حرف تازه تولید و عرضه میشه به سرعت کپی کاری میشه و مضمون و فضای اون در رباعیهای زیادی از رباعی سرایان جوانی که قدرت تولید فکر و مضمون ندارند و فقط در واقع مونتاژکارن !!! دیده میشه. به نظرم شما پتانسیل کارکردن رباعیهای خوب را دارین.پیشنهاد میکنم حالا که از این استعداد برخوردارین از کارای رایج در رباعی جوونا که به یکیشون اشاره کردم دوری کنین و از تنبلی و سهل انگاری - که احساس میشه شما هم به آن دچارین - خودداری فرمایین. اینکه گفتم تنبلی منظورم دقیقا در مصرع دوم شما نمود پیدامیکنه.تلاش واسه اینکه زود کارو تموم کنین و تحویل بدین ! و از شرش راحت بشین ! و این واسه یه شعر و شاعرش نابودکننده است. شما می تونستین قافیه بهتری به جای "رجزسرایی" پیدا کنین که نه انگ قدیمی بودن و عدم تناسب با زبان شعر بهش بخوره و نه مجبور باشین اونو به جای " رجزخوانی " به کار ببرین.در مصرع سوم " این " یه جورایی حشوه و احساس میشه واسه پرکردن وزن آورده شده که بازهم نشونه اون نوع تنبلی است که ذکر شد. در حالی که خیلی راحت و در دم دستس ترین ! حالت ممکن می تونستین به جای "این" از "که" استفاده کنین." انگار زیاد برده که نورش را" یا حتی اصلا با کمی تلاش می تونست طوری کارش کنه که مجبور به استفاده از "ز" به جای "از" نشه.در مصرع چهارم باز هم احساس میشه "دامن" کلمه مناسبی برای خورشید اونم در این فضا نباشه. الان طوری نشون داده میشه که انگار خورشید تقسیم بندی شده و فقط دامنش نور داره .شاید استفاده از کلماتی مانند "محضر" و... که بزرگی و قدرت خورشیدو متبادر بسازه به جای "دامن" ادر این مصرع بهتر باشه. و اما موضوعی که اکثر رباعی سرایان بهش مبتلا هستن و بنده نیز زمانی درگیرش بودم اینه که شاعر ابتدا مصرع چهارمو کارمیکنه و بعد میاد و سه تا مصرع دیگه براش میسازه- توجه کنید که میسازد و نمی سراید" زمانی این موضوع بین رباعی سرایان و علاقمندان به رباعی متداول بود که در رباعی فقط مصرع آخر مهمه و بازی والیبال و آبشارزن و...رو مثال میزدن و کاری به اذتباط سه مصرع دیگه و قوت اونا نداشتن.باید عرض کنم که در رباعی امروز این موضوع دیگه جایگاهی نداره و همه مصرعها در رباعی مهمن ورباعی چهارم درواقع ضربه و شوک نهایی رو وارد میکنه.با وجودی که بنده این رباعی رو دوست دارم ولی احساس میکنم که شاعر در این رباعی ابتدا مصرع آخروکار کرده ولی تفاوت ایشون با دوستانی که مثال زدم در اینه که ایشون سه مصرع دیگه هم براش مهم بودن و به غیر از مصرع دوم، دو مصرع دیگه رو تقریبا خوب کار کرده و صد البته همانطور که در ابتدا گفتم این رباعی نیاز به پرداخت بیشتری داره تا رباعی ماندگاری بشه. برای دوست عزیم حمیدرضا دولتی آرزوی موفقیت میکنم و مطمئنم که در آینده آثاربهتریاز ایشون خواهیم دید.
|
باسلام وادب واحترام خدمت دولتی عزیز: رباعی ست اما حال وهوای رباعی راندارد. اختلال وزن و پریشانی معنا راجدی بگیرید. راستی (نه از نظر هم قافیه بودن با هوایی بلکه از نظر محتوایی رجزخوانی درست است یا رجز سرایی ؟ موفق باشید ....... ...... سلامو عرض ادب از جناب فرجی بسیار ممنونم از شما بسیار ممنونم از دقتی که بر دلنوشته بنده داشتید بزرگوار.. در مورد ((رجز خوانی)) حق باشماست میپذیرم... اما در مورد وزن؟؟متوجه ایراد وزنی رباعی نشدم... اگه بیشتر راهنمایی کنید ممنون میشم استاد یاعلی
|
درود زیبا بود .... ... سلام و عرض ادب بسیار ممنونم از شما
|
سلام جناب معراج دوبيتى زيبايي از شما خواندم ....... ..... سلام بزرگوار ممنون از حضورتون لطف دارید
|
سلام اگر زبان کار پخته تر بود، به نظرم رباعی زیباتری میشد. "رجز سرایی" ،"ز" ، مکث ابتدای مصراع اول ... موفق باشید ...... ........ سلام خانم عظیمی بزرگوار ممنون از نظر شما ممنون از دقتتون... ((ز)) چی؟ مکث ابتدای مصرع اول براساس اشباع رباعی و آگاهانه آورده شده... حتی از اساتید هم دیده شده.. ((ز)) هم بعید میدونم از وزن خارج شده باشه مگه اینکه به کهنه بودن زبان بشه اشاره کرد امیدوارم سایر اساتید هم نظری داشته باشند تا بیشتر استفاده کنم . ممنون خانم عظیمی بزرگوار لطف داشتید نقد کردید یاعلی
|
سلام و عرض ادب خدمت سید بزرگوار جناب سلیمانی ..... چون متن نوشته شما زیاد بود در پستی جدا جوابتون رو میدم. بسیار ممنونم از حضورتون و دقتی که بر دلنوشته بنده داشتید.. در مورد تنبلی کاملا حق باشماست..بیشتر از روی تنبلی و پیگیری نکردن بعضی واژه ها رو آوردم مثل: ز و این//// البته ناگفته نمونه در کنار این تنبلی مشغله های درسی و غیر درسی هم اضافه شده.. در مورد کلمه دامن خواستم تناسبی بین گدایی ایجاد کرده باشم.بازهم ممنون از شما...سعی میکنم بدون تنبلی روش فکرکنم. در مورد جایگزینی حرف ((که)) به جای ((این)) به ذهن خودم رسید اما حس کردم آهنگش دچار ایراد بشه واسه همون نیاوردمش..اگه به اهنگ ضربه ای نزنه خوبه.. بسیار ممنونم از دقتتون و نکاتی که فرمودید . ان شا الله در کارهای بعدی بیشتر تامل میکنم. البته چندتا دیگه از این رباعیات ((تنبلی)) دارم که امیدوارم این نوع تنبلی ها کمتر داشته باشند. بسیار ممنونم بازهم. یاعلی
|
سلام و عرض ادب این رباعی در عروض سنتی چنین تقطیع میشود: مصرع اول: مفعولن/فاعلن/مفاعیلن/فع مصرع دوم و سوم: مفعول/مفاعلن/مفاعیلن/فع مصرع چهارم: مفعول/مفاعیل/مفاعیلن/فع و هر سه وزن جزو اوزان شناختهشدهی رباعی هستند. گروهی معتقدند در رکن اول رباعی نباید از اختیار تسکین استفاده کرد (یعنی در وزن اصلی و علمی رباعی آوردن «مفعولن» در رکن اول به جای «مستفعلُ») پربیراه هم نمیگویند این تسکین/سکته، آن هم در ابتدای کار خیلی گوشنواز نیست؛ گر چه اینجا به نظرم به کمک معنی آمده و تأکید خوبی ایجاد کرده است. به هر حال رباعی شما ایراد عروضی ندارد مستدام باشید .... ... سلام و عرض ادب جناب وثوقی عزیز بسیار ممنون از دقت و نظر شما استاد لطف داشتید. روش های تقطیع سنتی هم جالب بودندو من بیشتر با استفاده از اختیارات وزنش تو ذهنم بود... ممنون از شما آموختم. به نظر من هم اصلا تسکین خوب نیست و در ابتدا بهتر آنست که بر وزن مشهور باشه ولی حس کردم این تسکین به شعر کمک کنه و معنا رو بهتر برسونه.. البته من در رباعیات شاعران معاصر حتی اساتید هم از این قبیل تسکین ها و اشباع ها دیدم که استفاده کردند.. بازهم منون از دقتتون استاد یاعلی
|