ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زهر در دست، دشنه در سینی

باز باران نشسته در چشمم ، باز آرایشم به هم خورده ست

طالعم مطلع پریشانی ست، سرنوشتم به تور غم خورده ست

 

خنده هایم به بایگانی رفت ، بوسه هایم به بی نشانی رفت

تپش قلبم از غمی جاریست ، بر لبم مهر متّهم خورده ست

 

گاه آتش زدند و دود شدم ، گاه با ضربه ای کبود شدم

گوشوارم کشیده شد تاریخ، بر سر کشتنم قسم خورده ست

 

زهر در دست دشنه در سینی ،پشت هم اتفاق میچینی

زندگی این کسی که میبینی ، از شراب امید کم خورده ست

 

پدرم با تفنگ می آید ، مادرم بغض تازه می زاید

می خزد در سکوت انباری، ناله دختری که سم خورده ست!

کلمات کلیدی این مطلب :  آتش ، ساجده جبارپور، تفنگ ، غزل ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/7/28 در ساعت : 14:35:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1344


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/7/29 در ساعت : 10:12:53
با سلام. خوب درآمده است. فقط دو نكته (شايد سليقه‌اي):
1- دلگير مي‌شود آدم از تلخي اين شعر بي‌اميد. مي‌شود ادامه‌اش داد و زنده‌اش كرد.
2- جالب است كه در اين شرايط بد كه علي‌الظاهر استمرار هم داشته و دارد (باز باران...، باز...، يا گاه آتش...) و به كبود شدن و خوردن سم ختم مي‌شود، «آرايش» فراموش نمي‌شود.
با سپاس.
سحر دگلی (آریایی)
1391/7/28 در ساعت : 18:23:19
سلام و درود نازنینم
چقدر ملموس سرودی
درود که واقعا زیباست
قلمت جاودان
احساست در امان باد
علی سعادتخانی
1391/7/29 در ساعت : 19:19:31
عالی بود دخترم/ساجده عزیز این روزها شعرهایش بسیار پخته تر شده/و این بسیار اتفاق خوبی ست
علی فردوسی
1391/7/29 در ساعت : 13:27:44
سلام دوست

غزل قشنگی شده و قبلا هم تو وبلاگتون گفته بودم. شاید اگه من بودم به جای "زهر در دست" می گفتم "زهر در جام". چونکه اولا معمولا زهر مایعه و نمیشه همینطوری تو دست گرفتش، دوم اینکه چون بعدش "سینی" آوردی که یه جور ظرفه، بهتره اینجا هم یه جور ظرف بیاری تا تناسبش بیشتر باشه

شاعر بمانی
______________________________________
سلام دوباره
بابت راهنماییتون یه دنیا ممنونم تو وبلاگ عوضش کردم اینجا هم ویرایش میکنم /با کلمه ی جام خیلی بهتره
شاعر وپایدارباشید
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/7/30 در ساعت : 10:23:29
درود بر شما

شعرتان زيبا ودرد انگيز است

حكايت درد يست كه هنوز درگوشه گوشه اين سرزمين از بطن خرافه ونا آگاهي مي جوشد

دست مريزاد.
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/7/28 در ساعت : 14:54:0
عالی عالی بود عزیزم...باید جای این آدم باشی تا بفهمی حسشو...از شراب امید کم خورده ست!

اکرم بهرامچی
1391/7/29 در ساعت : 19:3:4
عالی بود و عالی ساجده ی عزیز
درود
سید اکبر سلیمانی
1391/7/30 در ساعت : 20:42:7
سلام شاعر . آفرین . خیلی زیبا سرودین
سارا وفایی زاده
1391/7/29 در ساعت : 10:51:47
غم انگیز سرودید
سید علی اصغر موسوی
1391/7/29 در ساعت : 23:57:44
زهر در دست دشنه در سینی ،پشت هم اتفاق میچینی
زندگی این کسی که میبینی ، از شراب امید کم خورده ست
**
سلام
مصرع اول فوق العاده خوب و مصرع دوم کاملا ضعف تالیف دارد
روی این مصرع کارکنید
آغاز و پایان شعر خوب است
ولی درد همیشه درد است ...
خدانگهدارتان
بازدید امروز : 5,497 | بازدید دیروز : 6,651 | بازدید کل : 122,953,657
logo-samandehi