ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به قربانگاه مي بردم گلورادست وچاقوهم/اگراندوه يك ظهرمحرم رامي آوردي
چه می شد از ازل آن حس مبهم را می آوردی
وچرخاچرخ ارواح مکرم را می آوردی!

نمی دانم که گندم بود آغاز فریب ؟ای کاش
شبی در بهت گندمزار آدم را می آوردی!

به سمت نا کجا های الست ای کاش می رفتی
از آن تاریک روشن ها ((صدایم))را می آوردی

کجایم می برد گیسوی در زنار پنهانی؟!
چه مي شد آه ابراهيم ادهم را مي آوردي

دراین سجاده ابری نیست یک شب کاش از آن بالا
شمیم روزه ی گل های مریم را می آوردی؟!

نمیدانم که گندم یا....چه فرقی می کند ای کاش
که از نارنج ها یک پلک شبنم را می آوردی؟!

تماشا داشت هر سو جلوه ی طاووس پی درپی
چه می شد با خودت یک لحظه آن دم را می آوردی

به آهنگی حجازی هاجر است و هروله تا کوه
چه می شد دست کم یک پرده زمزم را می آوردی

به قربانگاه می بردم گلو را دست و چاقوهم
اگر اندوه یک ظهر محرم را می آوردی!
کلمات کلیدی این مطلب :  به ، قربانگاه ، مي ، بردم ، گلورادست ، وچاقوهم/اگراندوه ، يك ، ظهرمحرم ، رامي ، آوردي ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/8/6 در ساعت : 14:43:14   |  تعداد مشاهده این شعر :  941


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی سعادتخانی
1391/8/6 در ساعت : 15:41:24
عجب شور و حالی دارد خواندن غزلهای آسمانی ات شاعر/دست مریزاد و فزون باد
امیر سیاهپوش
1391/8/6 در ساعت : 15:6:20
سلام حاجی
کمی حوصله کن! این غزل شیوا و خوب شده چند خط نثر. البته این هم نوعی نوآوریه!
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/8/7 در ساعت : 13:21:36
طعم گندم را خدا در كام ما شيرين نمود

پس چرا از كار آدم شرمساري مي كشيم ؟

درود بر شما

دست مريزاد.
سید حکیم بینش
1391/8/7 در ساعت : 18:31:33
بعضی از شعرها چنان تحت تأثیرت قرارت می دهد که تا ساعت ها به آن فکر می کنی. این شعرت تا ساعتها حالم را منقلب کرد
زهرا شعبانی
1391/8/6 در ساعت : 19:50:56
بسیار عالی...
علی کریمی
1391/8/6 در ساعت : 19:2:22
بسیار استادانه بود.
موفق باشید.
علی اشرفی راد
1391/8/8 در ساعت : 7:40:8
باسلام بسیارعالی بود موفق باشید
بازدید امروز : 2,676 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,959,069
logo-samandehi