ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعر دفاع مقدس (درد هایت برای کنگره ها)
 
 
 
 گم شدی در میان جمعیت ،گم شدی لابه لای خاطره ها
آر.پی.جی زدی و خندیدند، در خیابان تمام مسخره ها
 
لاله زار و تفاوتی رنگین ،بوق های سبک سرماشین
روح آزادی از تو صادر شد به نمای قبیح  پیکره ها
 
همسرت از ثواب خسته شد و رفت دنیا شناس تر باشد
مانده ای با دوقاب همسنگر، مانده ای در سکوت حنجره ها
 
ایستادی که سربلند شوی، رو کنی سمت زندگی اما
بازهم به جنون دچارت کرد، رنگ خاک تمام منظره ها
 
سرت از داغی جنون خون ست کار دنیا همیشه وارونه ست
از زمین میروی و می ماند، دردهایت برای کنگره ها
 ساجده جبارپور


   تاریخ ارسال  :   1391/8/14 در ساعت : 10:18:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  2354


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید خصلتی
1391/8/16 در ساعت : 12:54:3
حالا دردهایش هم برای کنگره ها نمی ماند. حالا در هیاهوی نام ها ونان ها گم میشود.این شعر برای من آنقدر از حس وعاطفه لبریز بود که که شاید در قضاوتم بر واژه ها تاثیر بگذارد.هرچند وزن انتخاب شده در غزل با محتوا شدیدا هماهنگ است و ارتباط معنایی محکم قافیه ها با هر مصراع فضای نوستالژیک وغم انگیز شعر را تشدید میکند.
بهرچند سطرهایی چون :آرپیجی زدی وخندیدند،چندان موفق ظاهر نشده باشد.شاید تصویری که در نظر شاعر بوده است در این سطر کاملا منتقل نشده است.من برداشتم این است که آرپیجی زدن مربوط به توهمات وخیالاتی باشد که برای یک جانباز اعصاب وروان اتفاق می افتد که برای بقیه خنده دار است.اگر اینگونه است این تعبیر چندان موفق نبوده است ونیاز به پرداخت بیشتری داشته است.
بقیه مصراع ها از ارتباط موفق تری از نظر عرضی وطولی برخوردارند.یک مصراع دیگر هم در شعر هست که نوعی سکته به وضوح در خوانش شعر دیده می شود:بازهم به جنون دچارت کرد، رنگ خاک تمام منظره ها
دراین مصراع در ابتدای سطریک هجای کوتاه به جای هجای بلند نشسته است که در خواندن شعر از نظر شنیداری کاملا محسوس است.هرچند اشکال وزنی محسوب نمی شود ولی شعر را دچار افت می کند
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/8/16 در ساعت : 22:6:2
سلام
من منظور آقای پور افشار را متوجه نشده ام
مثلا ما باید در شعر بگوییم اگر کوفه نامه هایش را وفا نکند حسین کشته میشود ؟ نباید بگوییم کوفه نامه هایش را وفا نکرد و حسین شهید شد ؟
سیاوش پورافشار
1391/8/16 در ساعت : 20:34:59
سلام و عرض ادب
غزل خوبی است و واژه های مرتبطی در شعر به کار گرفته که پختگی زبان شاعر را می رساند
اما:
1-ارسطو می گوید ((شاعر هرگز به بیانات واقعی و مسلما خاص و مشخص نمی پردازد وظیفه شاعر این نیست که به شما بگوید چه اتفاقی افتاد بلکه باید بگوید چه اتفاقی می افتد))
برداشت من از این جمله ارسطو در مورد این شعر این است که قبح دارد بگوییم به جانباز یا شهید بی احترامی شد بلکه باید بگوییم اگر اینگونه شود نتیجه اش آن خواهد شد ما راوی اتفاقات نیستیم ما شاعریم و با شعورمان باید انذار بدهیم ما باید فضای احترام به شهید یا جانباز را حفظ کنیم هرچند اگر احیانا ظلمی بر آنها رفته باشد

2-گاهی همه چیز را روشن گفتن سطح شیوا بودن شعر را پائین می آورد ترکیبات زیر می توانستند با کمی تغییر مخاطب را بیشتر به تعمق وادارد
((از زمین می روی))
یا
((ایستادی که سر بلند شوی))
یا
((کار دنیا همیشه وارونه است))
مثلا در عبارت ((کار دنیا همیشه وارونه است)) می توان با حذف دنیا و جایگزین کردن یک واژه دیگر اثر آن را بیشتر کرد به قول معروف گاهی عدم ذکر مسند الیه و پیدا کردن آن توسط مخاطب لذت شعر را دو چندان می کند البته به شرطی که مسندالیه قابل پیش بینی ذقیق باشد.
به نظر حقیر گاهی ویرایش شعر از نظر ظرافتهای بیانی اثر شگرفی روی توقیت شعر دارد
یا حق
امیر سیاهپوش
1391/8/22 در ساعت : 15:0:48
سلام خواهر خوبم
قبلا این شعر زیبا و پر سوز شما را ندیده بودم. شعر جاندار و عمیقی است.
دوستان نظرات خوبی دادند. نکته جناب خوش عمل دقیق و راهگشاست. اگر اعمال کنید بیت مورد نظر ایرادش رفع میشه.
اما به عقیده حقیر نظرات دقیق و ارزشمند جناب پیام نور را باید با حوصله بیشتری مرور کنید. مواردی که گفتند به ذهن حقیر هم رسید. فکر کنم لازمه برای باز سرایی این شعر و ارتقای آن به زحمت بیفتید.
سلیم غلامی بروجنی
1391/8/16 در ساعت : 10:49:38
سلام راستش زاویه ی دید خوبی داشتی ولی هم زبان کار یه مقداری دچار نوسان کیفیت بود و هم اینکه خیلی "رو" حرف زده بودی که می تونست در لایه های بیشتری معنا رو قرار بدی
توی بیت آخر به جای سرت باید دلت باشه چون ما میگیم دلم خون شد یا جگرم خون شد ولی سرم خون شد یه جورایی مطابق هنجار نیست
____________________________________________
سلام .میخواستم یه چیزی بگم اما بیشتر توضیح نمیدم! به قولی مرگ مولف
اصغر اکبری
1391/8/15 در ساعت : 20:15:50
...سلام
مثل هميشه زيباست با پاياني قشنگ.
بر خلاف آقاي كريمي با نوع نگاه تون موافقم چون اين واقعيت هم وجود دارد.....
شعرهاي دفاع مقدس خودم هم بيشتر اعتراضي ست.
و السلام...
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/8/14 در ساعت : 12:2:19
آفرین!
دخترم...همیشه دوست داشته ام تسلطت را در آفرینش فضاهای خاص..قوت قلمت مشهود است
_________________________
سلام دختر زیتون سلام ماه جنون
قلمت پایدار از پیش :*
وحیده افضلی
1391/8/16 در ساعت : 14:39:8
سلام ساجده خانمی!

یادی نمی کنی از ما! بی وفا!................(شوخی!)

خیلی قشنگ بود شعرت عزیزم

شاد باشی
_______________________________
یاد که هیچ تو توی دل منی :)
زهرا شعبانی
1391/8/14 در ساعت : 12:5:53
سلام آجی گلم

مثل همیشه عااااااااااااالی:-*
_______________________________
سلام آبجی گلم ممنونم اومدی :-*
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/8/14 در ساعت : 19:0:27
سلام دوست عزیز
شعر زیبایی بود

موفق باشید و پیروز و سربلند
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/14 در ساعت : 12:21:57
سلام
شعر بسیار زیبایی است
ذهن خلاقی دارید . یکی از صور خلاقیت این است که واژگان را در کاربردهای غیر مرسوم خود به کار ببرید . این اتفاق در شعر شما اتفاق افتاده است .
اتفاق هایی اینچنین در شعر اتفاقی نیست .
موفق باشید
_______________________________
سلام ممنونم لطف دارید
موفق باشید
امیر توانا املشی
1391/8/16 در ساعت : 12:1:53
سلام
یادم نیست نوشتم قبلا زیر این کار یا نه ولی دوباره مینویسم چون کار به این زیبایی رو نمیشه رها گذاشت .
شاعرانه سرودی و خوب ادای دین کردی .
امیدورام قلمت همواره شاعرانه بنویسه و درس ها و امتحانات دغدغه ی شعر رو کمتر از این جماعت دانشجو بگیره :D
فعلا همشهری !
_______________________________________
سلام متقابل
این جزو شعر قدیمیامه // دعا کنید برای بارش شعر!
سحر دگلی (آریایی)
1391/8/14 در ساعت : 19:8:24
سلام و درود نازنینم
لذت بخش بود زمزمه ی تازه ی احساس قلمت
قلمت جاودان
احساست در امان باد
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/8/16 در ساعت : 22:22:41
سلام آقای غلامی بروجنی

ایرادی که از بیت : سرت از داغی جنون خون شد را
گرفته اید را من به این دلیل میدانم که تا به حال شاید جانباز اعصاب و روان ندیده باشید ، سرش را همچین به دیوار و در و ... میکوبد که همه چهره اش خونی میشود

اتفاقا از نظر من بیت آخر این شعر شاهکارش هست .
حالا شاید من زیاد ارتباط معنایی ای که برقرار کردم با این شعر موافق با جانم جباپور موافق نباشید
موفق باشید
_____________________________________
ممنونم جناب رضایی منظور من هم از این نیم مصرع دقیقا همین بود چون در ابیات قبلی اشاره به جانبازی اعصاب شده است اما خب گفتم توضیح ندهم بهتر ست!
اکبر نبوی
1391/8/15 در ساعت : 2:22:26
درود بر سرکار عالی
درد و تعهد و نگاه شاعرانه و زیبا، به غزل تان مرتبه ای باشکوه داده است. احسنت بر شما.
سرافراز باشید.
علی‌رضا دل‌خوش
1391/8/15 در ساعت : 20:19:19
بسيار زيبا بود و مرا بر آن داشت تا شعرتان را چند بار بلند بلند بخوانم. احسنت

خصوصي
باز هم به جنون دچارت كرد...
به نظر مي رسد ( به) را بايد با اشباع خواند و چون نمي شود ، شايد بشود با ( در) تاختش زد.
سرت از داغي جنون خون است ، كار دنيا هميشه وارونه ست...
اگر كلمه ( وارونه) را ( وارون) كنيد به نظر هم روانتر مي شود و هم از ( ست) خلاص مي شويد
با جسارت..
نغمه مستشارنظامی
1391/8/14 در ساعت : 11:15:23
دردهای ملموس و غم انگیزی بود ساجده جان
موفق باشی
_____________________
سلام غزل بانو
ممنونم از حضورت
رضا نیکوکار
1391/8/14 در ساعت : 13:28:36
سلام

غزل زیبایی است خانم جبارپور

برقرار باشید
__________________________________________
سلام استاد همشهری
ممنونم از لطف و حضورتان

عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/16 در ساعت : 14:18:9
درود.ساجده خانم.در زبان فارسی «با» هم به معنای «به» هست و بخصوص در شعر بجایش می نشیند.این را گفتم تا بگویم مصراع مورد بحث را چنین کن:
باز هم با جنون دچارت کرد رنگ خاک تمام منظره ها...
موفق باشید.
____________________________________
سلام
ممنون از حضور
به پیشنهادتان فکر میکنم
زهرا آراسته نیا
1391/8/14 در ساعت : 23:45:35
سلام
شعر زیبایی بود اما خجالت کشیدم روی دکمه ی" خوشم آمد" کلیک کنم ...نکنه جزو سواستفاده کننده ها از خون شهدا باشم :(
ممنون بابت تلنگرتون
ایمان کریمی
1391/8/15 در ساعت : 0:25:29
سلام
اشکم در اومد برای این حسن ختام ( دردهایت برای کنگره ها)
++
فقط یه عرض کوچیک ، البته ببخشید جسارت بنده رو ،(("همسرت از ثواب خسته شد و رفت دنیا شناس تر باشد")))
تو این مصرع کاش اینطور نمیفرمودید ، درد همسران جانبازان رو میفرمودید ، چون اکثر همسران بزرگوار جانبازامون ، مرد و مردونه پای این مردان خدائی موندن و ایستادن و تا تهشم می ایستند.
+++
دعا کنید برامون با این روح بلندتون . . . .
یاعلی مددی
_________________________________________________
سلام دوست گرامی
من شعر دفاع مقدس زیاد دارم و میخواستم در این غزل برخلاف باقی اشعار کمی آسیب شناسانه و از دید دیگری به موضوع نگاه کنم کم نیستند عزیزانی که با دردهایشان در آسایشگاه ها و محل های نگهداری از جانبازان اعصاب به تنهایی روزگار میگذرانند خواستم یکبار به این افراد هم نیم نگاهی در شعرم داشته باشم
موفق باشید
امیر سیاهپوش
1391/8/22 در ساعت : 15:0:26
سلام خواهر خوبم
قبلا این شعر زیبا و پر سوز شما را ندیده بودم. شعر جاندار و عمیقی است.
دوستان نظرات خوبی دادند. نکته جناب خوش عمل دقیق و راهگشاست. اگر اعمال کنید بیت مورد نظر ایرادش رفع میشه.
اما به عقیده حقیر نظرات دقیق و ارزشمند جناب پیام نور را باید با حوصله بیشتری مرور کنید. مواردی که گفتند به ذهن حقیر هم رسید. فکر کنم لازمه برای باز سرایی این شعر و ارتقای آن به زحمت بیفتید.
_______________________________
سلام بله به نظرات دقت میکنم و پیشنهاد ها را به کار میبندم همچنان به ویرایش این شعر فکر میکنم
موفق باشید
وحید پیام نور
1391/8/18 در ساعت : 2:3:53
در نهایت تواضع و فروتنی ، حاصل تلاشتان را مطالعه نمودم . در مورد این رنج که در محتوی برده اید هرچند به احترام تان می ایستم ، ولی باید عرض کنم که در مقام پرداخت اثر ، و آنچه از نظر می گذرد کاستی هایی به چشم می آید که بیان اش را خالی از فایده نمی بینم .
در شعر مبتنی بر وزن ، یکی از مولفه ها و شاخصه های قابل تامل ، پس از رعایت وزن ، تنوع بخشی و پراگماتیسم در قوافی و ردیف می باشد . در شعر امروز ، که داعیه داران بسیار آن بر زبان محور تاکید فراوان دارند ، توصیه و نسخه نویسی ها عموما به سمت و سوی استفاده از قوافی بدیع یا کمتر استفاده شده می باشد . از این بابت ، تا حدودی بجز در قافیه ی مصرع دوم بیت نخست ، موفق بودید . مقوله ای که بعد از آن مطرح می شود ، نشستن قافیه در بیت و مصرع می باشد . در این اثر که از شما خواندم ، نوعی آشفتگی وجود دارد به نحوی که به استثناء بیت آخر ، بنده را دچار این شک نموده که مصرع های دوم بلااستثناء ساخته شده اند تا شعر جلو برود . می بینیم که عموم مصرع های دوم ، فاقد استواری در کلام و معنا هستند . این سطرها را بازخوانی بفرمایید :
آر.پی.جی زدی و خندیدند، در خیابان تمام مسخره ها : آن مسخره هایی که در خیابان خندیدند از کجا آمده است ؟ ارجاع درون متنی یا برون متنی ای بر آن نیافتم . مگر آنکه به زور ، آنرا با همسرت از ثواب ... یا لاله زار و ... بخواهیم مرتبط کنیم که باز هم اصطلاح مسخره بودن در خود متن ، محلی از تردید است .
روح آزادی از تو صادر شد به نمای قبیح پیکره ها : مجدد همان مساله را شاهدیم . معنای خاصی را در نمیابیم ...
مانده ای با دوقاب همسنگر، مانده ای در سکوت حنجره ها : ترکیب دو قاب همسنگر ؟؟؟
بازهم به جنون دچارت کرد، رنگ خاک تمام منظره ها : ترکیب رنگ ِ خاک ِ تمام ِ منظره ها ؟؟؟
وقتی با تامل در این سطرها نگاه می کنیم محل ایراد را چنین در میابیم که این شعر ، از تصویر به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های شعری و امتیازات اثر قوی ، بهره ی چندانی نبرده . در نتیجه ، شعر یه سمت و سوی فضاهای تصور گونه ی وهم آلود کشیده شده . ترکیب های نامانوسی که عموما در مصرع های دوم مورد اشاره قرار گرفت ( با علامت سوال ) بر این مساله فشار مضاعفی وارد می آورند و در نتیجه متن را از یکدستی و زبان دور می کند . ترکیب هایی که نه تنها بر اساس اسلوب زیبایی شناسی و موسیقی واژه ها ساخته نشده ... بهر سبب مشخصا ذهنیت شاعر پیشی بر فرم و ظاهر اثر اش دارد و این سوای افق دید والا و دغدغه های وی که ستودنی است ، باعث گردیده کار در ساختار ، ناهمگن بنماید چرا که فرم و محتوی به عنوان دو بال برای پرنده ی شعر ، هم اندازه تعبیه نشده اند . نکته ی دیگر بحث مدرنیته در شعر است . آیا شعر کلاسیک به صرف رعایت وزن کلاسیک خواهد ماند ؟ بنا به عقده ای فرق افتراغ کلاسیک و مدرن ، در چگونگی بیان روابط دال و مدلولی است . و جمعی معتقدند در حضور عناصر زندگی شهری در اثر است ، برخی فرم را ملاک می گیرند و ... بهر سبب آنچه مورد پذیرش بنده می باشد ، بین الامور فوق الذکر است و از این باب ، استفاده ی جسورانه از لاله زار به عنوان نماد شهری و المانی از برای موسیقی ی کافه ای در سطر بوق های سبک ماشین ، قابل تقدیر بود . بعد هم در حرکتی رندانه از آزادی سخن به میان می آید ولی کاش وسواس بیشتری در پرداخت نشان می دادید. بهر سبب پیشرفت تان در ادبیات آرزوی قلبی ی بنده ی حقیر می باشد . امید رنجشی را باعث نگردیده باشم . پاینده و پیروز باشید .
_______________________________________
حمید خصلتی
1391/8/16 در ساعت : 12:57:26
در جواب آقای کریمی اتفاقا مصراع مربوط به همسران جانباز مصراع موفقی است.چرا ما همیشه باید همسران صبور راببینیم فقط.جانبازانی هستند که زن وفرزند وجامعه فراموششان کرده اند. در حقیقت در دنیای شان گرفتارند.
مصطفی پورکریمی
1391/8/14 در ساعت : 20:43:10
سلام خانم جبارپور ارجمند

بسیار زیبا بود غزلی با نگاهی متفاوت مضمونی تازه و دردی ماندگار ......... درود بر شما
وحیده افضلی
1391/8/16 در ساعت : 23:25:33
حق با آقای رضایی ست...یعنی چه که از اتفاقاتی که خواهد افتاد بگوییم؟ پس با این حساب مثلا از کربلا اصلا نگوییم! گفته اند از بی حرمتی به خانواده شهدا و جانبازان نگوییم....یعنی از بی حرمتی به خانواده ی امام حسین (ع) هم نگوییم؟ پس چرا می گوییم!!!؟
__________________________________
وحیده جان هم عقیده ایم باید حقیقت را هرچند تلخ بازگو کرد ...چه ظلم به کربلاییان باشد چه ظلم به یک جانباز اعصاب
عارفه دهقانی
1391/8/16 در ساعت : 23:47:46
حرف دل بود ممنون
بازدید امروز : 3,785 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,960,178
logo-samandehi