سلام راستش زاویه ی دید خوبی داشتی ولی هم زبان کار یه مقداری دچار نوسان کیفیت بود و هم اینکه خیلی "رو" حرف زده بودی که می تونست در لایه های بیشتری معنا رو قرار بدی توی بیت آخر به جای سرت باید دلت باشه چون ما میگیم دلم خون شد یا جگرم خون شد ولی سرم خون شد یه جورایی مطابق هنجار نیست ____________________________________________ سلام .میخواستم یه چیزی بگم اما بیشتر توضیح نمیدم! به قولی مرگ مولف
|
...سلام مثل هميشه زيباست با پاياني قشنگ. بر خلاف آقاي كريمي با نوع نگاه تون موافقم چون اين واقعيت هم وجود دارد..... شعرهاي دفاع مقدس خودم هم بيشتر اعتراضي ست. و السلام...
|
آفرین! دخترم...همیشه دوست داشته ام تسلطت را در آفرینش فضاهای خاص..قوت قلمت مشهود است _________________________ سلام دختر زیتون سلام ماه جنون قلمت پایدار از پیش :*
|
سلام ساجده خانمی! یادی نمی کنی از ما! بی وفا!................(شوخی!) خیلی قشنگ بود شعرت عزیزم شاد باشی _______________________________ یاد که هیچ تو توی دل منی :)
|
سلام آجی گلم مثل همیشه عااااااااااااالی:-* _______________________________ سلام آبجی گلم ممنونم اومدی :-*
|
سلام دوست عزیز شعر زیبایی بود موفق باشید و پیروز و سربلند
|
سلام شعر بسیار زیبایی است ذهن خلاقی دارید . یکی از صور خلاقیت این است که واژگان را در کاربردهای غیر مرسوم خود به کار ببرید . این اتفاق در شعر شما اتفاق افتاده است . اتفاق هایی اینچنین در شعر اتفاقی نیست . موفق باشید _______________________________ سلام ممنونم لطف دارید موفق باشید
|
سلام یادم نیست نوشتم قبلا زیر این کار یا نه ولی دوباره مینویسم چون کار به این زیبایی رو نمیشه رها گذاشت . شاعرانه سرودی و خوب ادای دین کردی . امیدورام قلمت همواره شاعرانه بنویسه و درس ها و امتحانات دغدغه ی شعر رو کمتر از این جماعت دانشجو بگیره :D فعلا همشهری ! _______________________________________ سلام متقابل این جزو شعر قدیمیامه // دعا کنید برای بارش شعر!
|
سلام و درود نازنینم لذت بخش بود زمزمه ی تازه ی احساس قلمت قلمت جاودان احساست در امان باد
|
سلام آقای غلامی بروجنی ایرادی که از بیت : سرت از داغی جنون خون شد را گرفته اید را من به این دلیل میدانم که تا به حال شاید جانباز اعصاب و روان ندیده باشید ، سرش را همچین به دیوار و در و ... میکوبد که همه چهره اش خونی میشود اتفاقا از نظر من بیت آخر این شعر شاهکارش هست . حالا شاید من زیاد ارتباط معنایی ای که برقرار کردم با این شعر موافق با جانم جباپور موافق نباشید موفق باشید _____________________________________ ممنونم جناب رضایی منظور من هم از این نیم مصرع دقیقا همین بود چون در ابیات قبلی اشاره به جانبازی اعصاب شده است اما خب گفتم توضیح ندهم بهتر ست!
|
درود بر سرکار عالی درد و تعهد و نگاه شاعرانه و زیبا، به غزل تان مرتبه ای باشکوه داده است. احسنت بر شما. سرافراز باشید.
|
بسيار زيبا بود و مرا بر آن داشت تا شعرتان را چند بار بلند بلند بخوانم. احسنت خصوصي باز هم به جنون دچارت كرد... به نظر مي رسد ( به) را بايد با اشباع خواند و چون نمي شود ، شايد بشود با ( در) تاختش زد. سرت از داغي جنون خون است ، كار دنيا هميشه وارونه ست... اگر كلمه ( وارونه) را ( وارون) كنيد به نظر هم روانتر مي شود و هم از ( ست) خلاص مي شويد با جسارت..
|
دردهای ملموس و غم انگیزی بود ساجده جان موفق باشی _____________________ سلام غزل بانو ممنونم از حضورت
|
سلام غزل زیبایی است خانم جبارپور برقرار باشید __________________________________________ سلام استاد همشهری ممنونم از لطف و حضورتان
|
درود.ساجده خانم.در زبان فارسی «با» هم به معنای «به» هست و بخصوص در شعر بجایش می نشیند.این را گفتم تا بگویم مصراع مورد بحث را چنین کن: باز هم با جنون دچارت کرد رنگ خاک تمام منظره ها... موفق باشید. ____________________________________ سلام ممنون از حضور به پیشنهادتان فکر میکنم
|
سلام شعر زیبایی بود اما خجالت کشیدم روی دکمه ی" خوشم آمد" کلیک کنم ...نکنه جزو سواستفاده کننده ها از خون شهدا باشم :( ممنون بابت تلنگرتون
|
سلام اشکم در اومد برای این حسن ختام ( دردهایت برای کنگره ها) ++ فقط یه عرض کوچیک ، البته ببخشید جسارت بنده رو ،(("همسرت از ثواب خسته شد و رفت دنیا شناس تر باشد"))) تو این مصرع کاش اینطور نمیفرمودید ، درد همسران جانبازان رو میفرمودید ، چون اکثر همسران بزرگوار جانبازامون ، مرد و مردونه پای این مردان خدائی موندن و ایستادن و تا تهشم می ایستند. +++ دعا کنید برامون با این روح بلندتون . . . . یاعلی مددی _________________________________________________ سلام دوست گرامی من شعر دفاع مقدس زیاد دارم و میخواستم در این غزل برخلاف باقی اشعار کمی آسیب شناسانه و از دید دیگری به موضوع نگاه کنم کم نیستند عزیزانی که با دردهایشان در آسایشگاه ها و محل های نگهداری از جانبازان اعصاب به تنهایی روزگار میگذرانند خواستم یکبار به این افراد هم نیم نگاهی در شعرم داشته باشم موفق باشید
|
سلام خواهر خوبم قبلا این شعر زیبا و پر سوز شما را ندیده بودم. شعر جاندار و عمیقی است. دوستان نظرات خوبی دادند. نکته جناب خوش عمل دقیق و راهگشاست. اگر اعمال کنید بیت مورد نظر ایرادش رفع میشه. اما به عقیده حقیر نظرات دقیق و ارزشمند جناب پیام نور را باید با حوصله بیشتری مرور کنید. مواردی که گفتند به ذهن حقیر هم رسید. فکر کنم لازمه برای باز سرایی این شعر و ارتقای آن به زحمت بیفتید. _______________________________ سلام بله به نظرات دقت میکنم و پیشنهاد ها را به کار میبندم همچنان به ویرایش این شعر فکر میکنم موفق باشید
|
در نهایت تواضع و فروتنی ، حاصل تلاشتان را مطالعه نمودم . در مورد این رنج که در محتوی برده اید هرچند به احترام تان می ایستم ، ولی باید عرض کنم که در مقام پرداخت اثر ، و آنچه از نظر می گذرد کاستی هایی به چشم می آید که بیان اش را خالی از فایده نمی بینم . در شعر مبتنی بر وزن ، یکی از مولفه ها و شاخصه های قابل تامل ، پس از رعایت وزن ، تنوع بخشی و پراگماتیسم در قوافی و ردیف می باشد . در شعر امروز ، که داعیه داران بسیار آن بر زبان محور تاکید فراوان دارند ، توصیه و نسخه نویسی ها عموما به سمت و سوی استفاده از قوافی بدیع یا کمتر استفاده شده می باشد . از این بابت ، تا حدودی بجز در قافیه ی مصرع دوم بیت نخست ، موفق بودید . مقوله ای که بعد از آن مطرح می شود ، نشستن قافیه در بیت و مصرع می باشد . در این اثر که از شما خواندم ، نوعی آشفتگی وجود دارد به نحوی که به استثناء بیت آخر ، بنده را دچار این شک نموده که مصرع های دوم بلااستثناء ساخته شده اند تا شعر جلو برود . می بینیم که عموم مصرع های دوم ، فاقد استواری در کلام و معنا هستند . این سطرها را بازخوانی بفرمایید : آر.پی.جی زدی و خندیدند، در خیابان تمام مسخره ها : آن مسخره هایی که در خیابان خندیدند از کجا آمده است ؟ ارجاع درون متنی یا برون متنی ای بر آن نیافتم . مگر آنکه به زور ، آنرا با همسرت از ثواب ... یا لاله زار و ... بخواهیم مرتبط کنیم که باز هم اصطلاح مسخره بودن در خود متن ، محلی از تردید است . روح آزادی از تو صادر شد به نمای قبیح پیکره ها : مجدد همان مساله را شاهدیم . معنای خاصی را در نمیابیم ... مانده ای با دوقاب همسنگر، مانده ای در سکوت حنجره ها : ترکیب دو قاب همسنگر ؟؟؟ بازهم به جنون دچارت کرد، رنگ خاک تمام منظره ها : ترکیب رنگ ِ خاک ِ تمام ِ منظره ها ؟؟؟ وقتی با تامل در این سطرها نگاه می کنیم محل ایراد را چنین در میابیم که این شعر ، از تصویر به عنوان یکی از مهمترین شاخصه های شعری و امتیازات اثر قوی ، بهره ی چندانی نبرده . در نتیجه ، شعر یه سمت و سوی فضاهای تصور گونه ی وهم آلود کشیده شده . ترکیب های نامانوسی که عموما در مصرع های دوم مورد اشاره قرار گرفت ( با علامت سوال ) بر این مساله فشار مضاعفی وارد می آورند و در نتیجه متن را از یکدستی و زبان دور می کند . ترکیب هایی که نه تنها بر اساس اسلوب زیبایی شناسی و موسیقی واژه ها ساخته نشده ... بهر سبب مشخصا ذهنیت شاعر پیشی بر فرم و ظاهر اثر اش دارد و این سوای افق دید والا و دغدغه های وی که ستودنی است ، باعث گردیده کار در ساختار ، ناهمگن بنماید چرا که فرم و محتوی به عنوان دو بال برای پرنده ی شعر ، هم اندازه تعبیه نشده اند . نکته ی دیگر بحث مدرنیته در شعر است . آیا شعر کلاسیک به صرف رعایت وزن کلاسیک خواهد ماند ؟ بنا به عقده ای فرق افتراغ کلاسیک و مدرن ، در چگونگی بیان روابط دال و مدلولی است . و جمعی معتقدند در حضور عناصر زندگی شهری در اثر است ، برخی فرم را ملاک می گیرند و ... بهر سبب آنچه مورد پذیرش بنده می باشد ، بین الامور فوق الذکر است و از این باب ، استفاده ی جسورانه از لاله زار به عنوان نماد شهری و المانی از برای موسیقی ی کافه ای در سطر بوق های سبک ماشین ، قابل تقدیر بود . بعد هم در حرکتی رندانه از آزادی سخن به میان می آید ولی کاش وسواس بیشتری در پرداخت نشان می دادید. بهر سبب پیشرفت تان در ادبیات آرزوی قلبی ی بنده ی حقیر می باشد . امید رنجشی را باعث نگردیده باشم . پاینده و پیروز باشید . _______________________________________
|
در جواب آقای کریمی اتفاقا مصراع مربوط به همسران جانباز مصراع موفقی است.چرا ما همیشه باید همسران صبور راببینیم فقط.جانبازانی هستند که زن وفرزند وجامعه فراموششان کرده اند. در حقیقت در دنیای شان گرفتارند.
|
سلام خانم جبارپور ارجمند بسیار زیبا بود غزلی با نگاهی متفاوت مضمونی تازه و دردی ماندگار ......... درود بر شما
|
حق با آقای رضایی ست...یعنی چه که از اتفاقاتی که خواهد افتاد بگوییم؟ پس با این حساب مثلا از کربلا اصلا نگوییم! گفته اند از بی حرمتی به خانواده شهدا و جانبازان نگوییم....یعنی از بی حرمتی به خانواده ی امام حسین (ع) هم نگوییم؟ پس چرا می گوییم!!!؟ __________________________________ وحیده جان هم عقیده ایم باید حقیقت را هرچند تلخ بازگو کرد ...چه ظلم به کربلاییان باشد چه ظلم به یک جانباز اعصاب
|
|