پشت يك چند تپه خاموشي
در پس وا‍ژه هاي تكراري
جوهر شعرهاي پس مانده
خاطرات سياه بيماري
برگهاي خزان ِ مادرزاد
خوابهاي عميق ِ بيداري
لحظه هاي نشستن و ديدن
شرم از روي فقر و ناداري ...
اين همه خاطرات ، يعني من!
خنده از روي درد و ناچاري.
 

خنده از روي دردو ناچاري

كار ساز است همچو آچاري!

پيچ غم را به بندد و،شادي

مي گشايد دري ز هشياري

درود بر دلخوش عزيز

هميشه خندان باشي و دل خوش.

///////
ارادت و اخلاص دارم قربان ، سلام از ماست.

سلام جناب دکتر؛ رسیدن به خیر ....... بسیار زیبا بود اما شرح حال دکتر ما نبود
/////
سلام استاد
مشتاق ديدارتان، قصور خدمت داشتم .

برگ هاي خزان مادرزاد...

سلام به استاد ارجمند و گرامی
بازهم که شعری بسیار زیبا و روان و بلیغ و فصیح آورده اید ...
مطمئن هستم که دل بسیاری از سایتی ها برای شعر های « حکیمانه » جناب عالی تنگ شده بود :
« خنده از روی درد و ناچاری »
آی گفتید !
استوار و پایدار باشید انشاء الله .
//////////////
استاد فرزانه
عرض سلام صميمانه مرا بپذيريد
از عنايتهاي هميشگيتان ممنونم