سلام به شاعر ارجمند و گرامی
ماشاء الله به این قریحه
گرچه درک سریع مفاهیم این شعر برای خواننده و به خصوص عوام دشوار می نماید ؛ امٌا شعری است زیبا و به حدٌ کافی روان.
مسئله درک سریع هم به دو شاخص بر می گردد
- کاربرد کنایات و استعارات متعدد در شعر که البته برای هر خواننده ای سریع الوصول نخواهد بود
- خلق الانسان فی الاوج الکبد که هرکسی نمی داند از کجا آمده است و چه معنی دارد . معمولا" شعر را برای عموم مردم می گوئیم و نه فقط برای نخبگان و فرهیختگان . یا همان قابیلی تریت هابیل که پاسختان به جناب مهندس پور افشار بنده را قانع نکرد و نمی دانم مثلا" تا چه حد می توان گفت : سیاه ترین سفید ، یا سفیدترین سیاه .
شعر در سوٌم شخص مفرد است امٌا عنوان آن در اوٌل شخص مفرد ؟! که اگر بنده به جای جناب عالی بودم آن را هم سوٌ م شخص می کردم .
ببخشید که بنده عادت به خرده گیری دارم و ترک عادت هم موجب مرض است که نمی دانم در این سنٌ 67 سالگی با آن چگونه دست و پنجه نرم کنم .
امٌا حیفم آمد به کسی که چنین قریحه ای سرشار و تعالی فکری دارد حسادت نکنم . آنهم پس از محظوظ شدن از اصل شعر . موفق و موید بوده باشید انشاء الله
..................................................................................
درود بر جناب آیت اللهی عزیز
نکته سنجی دقیقتان را ارج می نهم
-متاسفانه حقیر هنوز در اندازه ای نیستم که بتوانم شعر عمومی بگویم،که قطعآ کار دشوارتری است نسبت به آوردن این همه تلمیحات و کنایاتی که شاید تنها خودم و دیگری از آن باخبر هستیم......
-بشر در حالتی کلی شخصیتی خاکستری دارد که از دو عنصر سیاه و سفید به نسبت های مختلف ترکیب شده،تصور بنده این است که به اندازه ی لحظه ای این طرف تر و آن طرف تر از دقیقآ میانه ی طیف مذکور،هابیلی ترین قابیل ها و قابیلی ترین هابیل ها حضور دارند....
-قطعآ همین طور است که می فرمایید،از آن جایی که جبر ردیف،سوم شخص مفرد را برگزیده بود و نمی توانستم تغییرش بدهم ترجیح دادم با این عنوان ارتباط ردیف ها را با مالک اصلی اش نشان بدهم.....و همین و بس....
-سالیان سال از نظرات مفید و فنی شما بهره مند خواهیم بود......ان شالله