به سخره گرفتن قلبي خسته
در غروبي كه ستاره ها پشت ابرها مي درخشند
و در هنگامي كه پرندگان در لانه هايشان ساكت اند
و از خودنمايي خبري نيست
تنها در ميان گلوله هايي كه هوا را مي شكافند
در جستجوي خودم هستم
اما غرق در خون
در كفن تنها چيزي كه برايم مانده ،
رها شده ام و تو شنل دنيا پرستي را در بر کرده ای
و بر تارهاي روح ما قدم گذاشته اي
در حاليكه من جامه مرگ بر تن كرده
و گل رزي را با نيت خير تقديمت كردم
تو از لطف من روي برتافتي
و به اشتباه از ضعفم دانستي
همانگونه كه با غرص تيغهاي تيز
محصورم كردي
اما بحرين باغ گلي است كه دوباره شكوفا خواهد شد
و من بر روي خون خود راه مي روم و جان مي دهم
تا شايد برادرانم لباس مرگ را از تن بدر كنند
و با لباس ديگري براي زيبا ساختن بحرين
از راه برسند
ناله هاي مضطرب يك مادر
برايت ياد آور كدام آهنگ است؟
اين ناله ها مرا در هم مي شكنند
در تعجبم كه شب چگونه مي خوابم
وقتي مي شنوم در اين شب خشم آلود
ناله مي زند
چگونه تاريكي قلب خسته اش را به سخره مي گيرد
و گلوله به گريه هاي او مي خندد
فجر فردا شكافته خواهد شد
چون زخم شهداي ديروز
مادام كه با غروب خورشيد
دوباره خون جاري خواهد شد
و فقط با خشكيدن اشك چشم مادران التيام خواهد يافت
آنگاه بحرين بار ديگر به پا خواهد خاست
آنگاه بحرين بار ديگر به پا خواهد خاست