ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آتش زرتشت

در دوگود تیره ام چنگیز خواب افتاده است
برگهای آرزویم در خلاب افتاده است
 
سوخت کاجستان روحم در سراشیب جنون
بیشۀ اندیشه ام زرد و خراب افتاده است.
 
لیک در پس کوچه های سرد ذهنم نیمه شب
آتش زرتشت چون رود مذاب افتاده است
 
خانه ام برزینِ مهر و سینه ام آذرکشسپ
این مسلمان زاده در راه صواب افتاده است
 
آب در بند امیر از دست بودا خورده ام
رگ رگم در سوز و دردو اضطراب افتاده است
 
بوعلی، مجدود و مولانا از یک بیشه اند
در زمین کشورم صد افتاب آفتاده است
 
ساربانا اشتران را زودتر محمل ببند
سست گامان را خطرها در رکاب افتاده است

کاروان عارفان بانک انالحق می کشد
ضلع ناموزون صوفی در نقاب افتاده است
 
کوچه های نی ز سوز عاشقان لبریز شد
دردهای کهنه در حلق رباب افتاده است
 
ای قلم مشق ندامت روی کاغذ کم بکش
عاقبت در شادخواری انقلاب افتاده است

کلمات کلیدی این مطلب :  آتش ، زرتشت ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/9/19 در ساعت : 9:6:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  955


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1391/9/19 در ساعت : 10:43:14
درود بر شما.مصراع اول بیت ششم از حیث وزن سیلابی کم دارد.مثلا اگر بگویید«مولاناه»کمبود وزن برطرف می شود گرچه از حیث معنا درست نمی نماید. من بودم می گفتم:«مولوی مجدود و پیر مهنه از یک بیشه اند»....چون عرفان این سه بیش از بوعلی اشتهار دارد.حال بگذریم از اینکه اگر «شیر»بگونه ای در مصراع گنجانده می شد بسی بهتر بود به اعتبار «بیشه».

درود بر شما آقای کاشانی ! تظر جامع و مانع شما را می پذیرم . پایدار وماندگار باشید.
بازدید امروز : 10,083 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,725,551
logo-samandehi