ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعري به شرط چاقو

مثل چنگيز نام بد دارم. مثل ضحاك مار بر شانه

چون سياوش فسون سودابه. مثل منصور، دار بر شانه

در دل من انار مي لرزد. زير پايم فرار مي لرزد

توي چشمم سپاه اشك آور، پيكر سرد يار بر شانه

ˆ

توي اين آستين پر از ماراست. در خيابان به راه مي افتم

تا که گوشم سكوت مي خواهد، دور ميدان به راه مي افتم

دارد از درد مي زند بر من. اين من‌ از هراس، آبستن

نطفه ((من)) هنوز هم مست است. زير باران به راه مي افتم

ˆ

زير دندان مرده اي رفتم. مثل ضحاك ، طعم من تيز است

خواب هايي براي يك خرگوش. بستر من پناه چنگيز است

روي تختي كلاه من افتاد. تاج ِبر قامتم به راه افتاد

ته نوشتي كه سرنوشتم بود، مثل اين خواب ها غم انگيز است

ˆ

از سر خط نوشت پايان را، آخرين قصه هم بد آهنگ است

دست ها با شكست هم دست اند. دست من در حناي يك ((رنگ)) است

مثل منصور دار هم دارم. در دل خود انار هم دارم

زير پايم فرار تا لرزيد، من دلم از خودش دلش تنگ است

ˆˆˆ

خواب هايي براي ما ديدي، در كلاهت هنوز خرگوشي ست

توي سوراخ ما پر از گوش است. توي ديوار خانه ات موشي ست

در پي نان به راه مي افتيم، در خيابان به راه مي افتيم

خانه ات غرق دشنه و خون است. ساعتت پرتگاه بيهوشي ست

کلمات کلیدی این مطلب :  شعري ، به ، شرط ، چاقو ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/25 در ساعت : 13:45:27   |  تعداد مشاهده این شعر :  763


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مجتبی اصغری فرزقی
1391/9/25 در ساعت : 14:13:34
سلام


شعر شما را خواندم و لذت برم

موفق باشيد
یوسف شیردژم «افق»
1391/9/25 در ساعت : 16:14:55
سلام بر شما

شعر خوبی است اما در مصرع زیر :

وقتي گوشم سكوت مي خواهد، دور ميدان به راه مي افتم

به خاطر وجود واژه : "وقتی " وزن مختل شده است ( حرف یاء خارج از وزن است )

می توانید بگویید : چون که گوشم سکوت می خواهد...

زنده باشید



ایمان کریمی
1391/9/25 در ساعت : 13:56:48
سلام
موفق باشید
شعرهایتان خواندنی ست
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/9/25 در ساعت : 19:53:58
شبي كه خانه ي ما غرق خون و خنجر بود

سه چرخ لنگ عدالت دو تاش پنچر بود!!


درود خانم گيلاني

دست مريزاد.

دکتر آرزو صفایی
1391/9/25 در ساعت : 13:58:10
سلام بانو
آفرین بر قلمت
محمد شکری فرد
1391/9/25 در ساعت : 21:42:8
سلام خانم گیلانی...شعر بسیار زیبایی بود...قلعه ی ضحاک مار بر دوش که در اول شعرتان آورده اید از آثار باستانی شهرستان ما(هشترود/آذربایجان شرقی) است...

ممنون...


بازدید امروز : 2,447 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,975,368
logo-samandehi