ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چایت را تنها بنوش!

می توانی یک شاعر زشت باشی
سال ها از عشق بگویی و
هیچ کس دوستت نداشته باشد
می توانی یک نقاش کور باشی
رنگ را نبینی اما
آدم های رنگارنگ
تابلوهایت را بخرند

می توانی کر باشی اما
نتی بنوازی
که پیانو زیر انگشتانت هق هق کند
اما عشق من!
هرگز نمی توانی
مرا جوان کنی
آنچنان که پیش از انتظارت بودم
حالا اما
که آمده ای
زنگ نزن! نمی شنوم!
لای در را باز گذاشته ام
بیا تو
حیاط را کمی برانداز کن
به گلهای باغچه دستی بکش
سیبی از درخت بچین
بعد بیا بالا
سماور داغست
یک فنجان چای بریز
و کنار همین پنجره
که سالها نشسته ام بنشین
چایت را تنها بنوش
و قول بده ملحفه سفید را از صورتم پس نزنی
دیگر برای دیدن دیر شده!
بگذار فکر کنم عروس زیبارویی هستم
که از رقصیدن شرم دارد
باتری ساعت را در بیار
سیب را بگذار کنار ملحفه ام
و برو
خیالم راحت شد که آمدی
دیگر منتظر نیستم
و پلک هایم از افتادن عذاب وجدان ندارند
برو به شعرهایت برس!
برو به نقاشی هایت...
برو به نت هایت...
برو به روزگاری که بی من زندگی کردی...

بی بی سمانه رضایی
آذر91
کلمات کلیدی این مطلب :  چای ، شاعر ، تنها ، روزگار ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/9/26 در ساعت : 1:0:14   |  تعداد مشاهده این شعر :  1666


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد شکری فرد
1391/9/26 در ساعت : 20:27:25
سلام خانم رضایی...شعر زیبایی بود...

ممنون.
حمیدرضا اقبالدوست
1391/9/27 در ساعت : 19:55:24
بسیار زیبا سروده اید خانم رضایی /شاد و سلامت باشید
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/9/26 در ساعت : 11:32:31
سلام و عرض ادب خانم رضایی
.....
خیالم راحت شد که آمدی
دیگر منتظر نیستم
........
یاعلی
محمد تقی قشقایی
1391/9/27 در ساعت : 9:5:5
سلام سركار خانم رضايي
بسيار لذت بردم از ابتدا تا انتها اين شعر مرا با خودش برد
ابراهیم حاج محمدی
1391/9/26 در ساعت : 13:42:5
درودتان
حظ وافر بردم و لذت بسیار . تصاویر ناب و بیاد ماندنی است . فزون باد
تارا محمدصالحی
1391/9/27 در ساعت : 17:38:0
مرسی سمانه عزیز
مثل همیشه خوب و زیبا
مجتبی اصغری فرزقی
1391/9/26 در ساعت : 9:5:52
آفرين

كار زيبايي بود

خيلي زيبا

از خوانش آن لذت بردم

موفق باشيد

آدرس وبلاگم

تشريف بياوريد

http://mo1351.blogfa.com/
زهرا شعبانی
1391/9/26 در ساعت : 20:46:8
درود بر شما خانم رضایی گرامی
بسیار زیباست
پایدار باشید
بازدید امروز : 13,322 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,969,715
logo-samandehi