دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

غزلي ديگرتقديم به روح سبزخليل عمراني

 
 
بنويس امشب به دريا ،بي تابي ساحلش را
وقتي مي آشوبي از ماه ،اين نيمه ي كاملش را
 
فايز مي آيد كنارت ،مي خواهد امشب بگويد
با آن پريزاد تنها ،آهسته حرف دلش را
 
"مفتون "سراسيمه ناگاه ، با شروه دارد مي آيد
آشفته، دل مي سپارد ،شب خواني ساحلش را
 
بر پاست جشن پري ها ،مفتون چشم كدامي؟
آن سوي ساحل شنيدي ،چاووشي محملش را

هر شاعراهل جنوب است،از كشتگان جنون است
از صبح خلقت سرشتند،با شروه آب و گلش را
 
در كشورت موج آه است بر دوش مردم تو هستي ؟
آن سان كه تشييع كرده ست ،هندوستان بيدلش را
 
در آسمان با تبسم ،ديديم آري خودش بود
گفتند غرق تماشاست، در مزرعه حاصلش را
 
نه نه! خبر اشتباه است ،مي بينمت رو به رويم
گو بس كند روزنامه، افسانه ي باطلش را!

---

---

   تاریخ ارسال  :   1391/9/28 در ساعت : 16:56:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  966

---

---