ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



این ماجراروزی به پایان می رسد...

...وچهل روزگذشت
برروی سردنیزه هاآورده این سررا

این سر؛همین صدپاره ی درخون شناوررا
بایدببینی باغ سرسبزی که پرورده است:
دردامنش بسیاری ازگل های پرپررا
شایدکه پهلوی کسی درپشت درباشد
آهسته تربایدببندی روی هم،دررا
این خانه باآتش همیشه همنشین بوده است
بی حرمتی همواره برآل پیمبر(ص)را
بایدکه بنشینی،مفصل گوش بسپاری
خون جگرها،-خطبه های داغ خواهررا-
جزکربلادیگرمگرباغ وبهاری هست!؟
داردمگرجایی چنین خاک معطررا!؟
چشم ترت باران الطاف خداوندی است
بردیده بنشانی همین خاک معطررا
اماچگونه باتبردستی توانسته است
این گونه درهم بشکندسروتناوررا!
اینجاکه مهمان راکسی حرمت نمی دارد
حتی برادرحرمت نام برادررا-
بیهوده فکرمهربانی ازکسی هستی
بیهوده می چرخانی اماهرکجاسررا
              ***
این ماجراروزی به پایان می رسد...مردی
خواهدگرفت اوانتقام خون حیدررا...
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  این ، ماجراروزی ، به ، پایان ، می ، رسد... ،

موضوعات :  عاشورایی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/11 در ساعت : 10:30:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  905


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/11 در ساعت : 14:28:18
سلام.
اجرتان با زينب كبري (س).

با عرض پوزش، دو نكته به نظر حقير رسيد:
1) در مصراع دوم بيت زير، «بسته شدن در» مطرح شده. در حاليكه با توجه به مصرع اول (شايد كسي پشت در باشد)، «باز شدن در» بايد طرح شود. ضمن اينكه به نظرم، اين كه بگوييم «پهلوي» كسي پشت در است، جالب نيست. همچنين شايد از عبارت «در پشت در باشد»، بتوان نخستين «در» را حذف كرد:
شاید که پهلوی کسی در پشت در باشد / آهسته تر باید ببندی روی هم، در را
2) در مصرع دوم بيت زير هم، بنده متوجه نشدم اشاره‌تان به چه كساني است (احتمالاً‌ از كم‌اطلاعي بنده است). اينكه واژه‌ي «برادر» را دو بار كنار هم آورده‌ايد، بنده را (نعوذبا...)‌ ياد جمله حضرت سقا مي‌اندازد (برادر، برادرت را درياب):
اینجا که مهمان را کسی حرمت نمی دارد / حتی برادر حرمت نام برادر را-
با سپاس و عذرخواهي فراوان.
نغمه مستشارنظامی
1391/10/13 در ساعت : 1:48:28
بسیار عالی موفق باشید
بازدید امروز : 5,683 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,561,643
logo-samandehi