ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خطبه خوان پنجم

خطبه خوان پنجم
 
در خون نشاند اشکِ یتیمانش     خورشیدِ سرنهاده به زانو را
خیمه به خیمه،داغ،  سرایت کرد    آتش زدند معجر و گیسو را
 
بر خاک،اشکِ شعله وری افتاد   مَشکی کنارِ بال و پری افتاد
نیزه قیام کرد و سَری افتاد    برهم زدند طاقِ دو ابرو را
 
ویران شده ست کوفه که برپا کرد      آیینِ خیزران زدنِ لب را
آباد شد خرابه که بر سَر زد      تکرار  تازیانه و بازو را
 
میخواست "طرحِ تازه دراندازد"...     با ذوالفقارِ حیدری اش،زینب
با دومین خطابه، بخواباند    گرد و غبارهای هیاهو را
 
پیدا در او،جمال خداوندش    جاری شد اشک از تبِ لبخندش
وقتی برای شکرِ مصیبت ها    بالا گرفت دستِ دعاگو را
 
 
او خطبه خواند و آینه شاعر شد      تا  نوبتِ محمدِ باقر شد
نِی نامه اش شکفت و طراوت داد     راه حسین  و قافله ی او را
 
گرچه که عالم العلما باشی     ایّوبِ ورطه های بلا باشی
سخت است که بمانی و در چشمت       پرپر کنند هرچه پرستو را
 
ای مردِ پنج ساله بگو از عشق  ایپنجمین سلاله بگو از عشق
تفسیرِ کربلاست به لب هایت    ای خطبه خوانِ پنجمِ عاشورا
 

کلمات کلیدی این مطلب :  امام با قر ع ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/19 در ساعت : 20:11:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1035


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمیدرضا نوری
1391/10/25 در ساعت : 8:50:35
طیب الله خانم
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/20 در ساعت : 8:57:58
سلام.

ممنون از شعر زيبايتان. اجرتان با امام حسين(ع).



با عرض پوزش، نكته‌اي را مي‌خواستم بگويم. فكر مي‌كنم ماجراي خيزران زدن، توسط يزيد و در شام رخ داده باشد.

ویران شده ست کوفه که برپا کرد آیینِ خیزران زدنِ لب را
_______________________________________
سلام
نه در کوفه بوده است

علی گیاهی
1391/10/21 در ساعت : 16:12:22
ممنون زیبا بود
مصطفی کارگر
1391/10/20 در ساعت : 9:24:16
سلام. خانم دهقانی! این غزل شما از برخی شعرهایی که در شب شعر عاشورا با همین موضوع خونده شد بهتر بود. دستتان درد نکند.
_______________________
سلام
ممنونم
معیار داوری نمیدانم چگونه بوده! پارسال در شب شعر عاشورای شیراز دعوت بودم ولی امسال نه!
محسن کاویانی
1391/10/20 در ساعت : 22:52:55
سلام شعر محکم و روان و پخته ای بود ایشالا اجرشو از خود شکافنده ی علوم بگیرید.



بعضی از داورا که این روزا کارای قشنگی میکنند که وارد بحثش نشیم بهتره.



در مورد بیت:



ویران شده ست کوفه که برپا کرد آیینِ خیزران زدنِ لب را



با آقای علیسلیمانی موافقم



ماجرای خیزران زدن بر لب و دندان مبارک حضرت در کاخ یزید و در شام رخ داد



هرچند این کار در کوفه و به وسیله ی ابن زیاد نیز انجام شد.



اما شما چون اسم از خیزران برده اید که جنس عصای یزید بوده ناخودآگاه ذهن را



به شام هدایت میکنید اگر فکری به حال واژه ی خیزران بکنید بهتر است.



موفق و پیروز بمانید.

یاعلی
___________________________________________________
سپاس از شما
راستش من به کتاب جناب سنگری رجوع کرده بودم ودر آن اینطور نوشته:
...وچهارمین داغ،دارالماره ی کوفه بود...
وقت ناهار بود و میانه ی روز
که آفتاب خاکستر گرفته ی تو از مشرق طشت تابید ...مغرور متکبر کوفه خیزران بر خورشید میکوبید و زخم زینب را نمک میزد...
مجید هادوی
1391/10/19 در ساعت : 20:32:59
بر خاک،اشکِ شعله وری افتاد مَشکی کنارِ بال و پری افتاد
نیزه قیام کرد و سَری افتاد برهم زدند طاقِ دو ابرو را
احسنت. خیلی تاثیر گذاشت. ممنون
علی عبداللهی
1391/10/21 در ساعت : 9:44:23
سلام و درود گرامی
بازدید امروز : 469 | بازدید دیروز : 14,876 | بازدید کل : 123,001,835
logo-samandehi