دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

شبهای اسکله / غزل

یادت که هست نیمه شبی روی اسکله

من بودم و تو بودی و قدری نگاه بود

بر موج های خسته دریا پر از غرور

تصویر تا نخورده ای از قرص ماه بود



طرحی قشنگ مثل خودت را کشیده بود

دریا، که ماه روی تنش خواب رفته بود

وقتی تـو را دوبـاره در آغوش می گرفت

انــگار آسمان و زمیـن در نگاه بود



افتاده بود سایـه شـب روی حجم شهر

بنـدر هنـوز چشم خودش را نبسته بود

این صحنه را برای خودش عکس می گرفت

شاید به ذهن بسته او این گناه بود !



من غرق در نگاه تو بودم ، ولی چه زود

ماه از کنار این همه خوبی عبور کرد

با بوسه ای به سمت افق رفت و... در دلم

تصویر پاره پاره ای از جنس آه بود


***

این هفـته هم نشسته ام اینجـا کنار آب

تـنـها، ولی به یاد تو ای ماه بندری!

می خواستم برای تو دریا بمانم...آه!

هرچند رفته ای تو و چشمی به راه هست!



سروده شده: اردیبهشت 1390

---

---

   تاریخ ارسال  :   1390/3/15 در ساعت : 1:33:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  1233

---

---